در خلاصه عشق آخر شیوه اسلام کو
در کشوف مشکلاتش صاحب اعلام کو
آهوی عرشی که او خود عاشق نافه خود است
التفات او به دانه طوف او بر دام کو
گرچه هر روزی به هجران همچو سالی میبود
چونک از هجران گذشتی لیل یا ایام کو
جانور را زادنش از ماده و نر وز رحم
در ولادتهای روحانی بگو ارحام کو
ساقیا هشیار نتوان عشق را دریافتن
بوی جامت بیقرارم کرد آخر جام کو
هست احرامت در این حج جامه هستیت را
از سر سرت بکندن شرط این احرام کو
چونک هستی را فکندی روح اندر روح بین
جوق جوق و جمله فرد آن جایگه اجرام کو
وین همه جانهای تشنه بحر را چون یافتند
محو گشتند اندر آن جا جز یکی علام کو
دور و نزدیک و ضیاع و شهر و اقلیم و سواد
زین سوی بحر است از آن سو شهر یا اقلام کو
آنچ این تن مینویسد بیقلم نبود یقین
آنک جان بر خود نویسد حاجت اقلام کو
هوش و عقل آدمیزادی ز سردی وی است
چونک آن می گرم کردش عقل یا احلام کو
اندر آن بیهوشی آری هوش دیگر لون هست
هوش بیداری کجا و رأیت احلام کو
مرغ تا اندر قفس باشد به حکم دیگری است
چون قفس بشکست و شد بر وی از آن احکام کو
با حضور عقل آثام است بر نفس از گنه
با حضور عقل عقل این نفس را آثام کو
در مساس تن به تن محتاج حمام است مرد
در مساس روحها خود حاجت حمام کو
گر شوی تو رام خود رامت شود جمله جهان
گر تو رستم زادهای این رخشت آخر رام کو
گر تو ترک پخته گویی خام مسکر باشدت
پس تو را در جام سر آثار و بوی خام کو
چون بخوردی بیقدم بخرام در دریای غیب
تو اگر مستی بیا مستانهای بخرام کو
فرض لازم شد عبادت عشق را آخر بگو
فرض و ندب و واجب و تعلیم و استلزام کو
عشقبازیهای جان و آنگهی اکراه و زور
عشق بربسته کجا و ای ولی اکرام کو
رنج بر رخسار عاشق راحت اندر جان او
رنج خود آوازه ای آن جا به جز انعام کو
خدمتی از خوف خود انعام را باشد ولیک
خدمتی از عشق را امثال کالانعام کو
یک قدم راه است گر توفیق باشد دستگیر
پس حدیث راه دور و رفتن اعوام کو
لیک سایه آن صنم باید که بر تو اوفتد
آن صنم کش مثل اندر جمله اصنام کو
آن خداوند به حق شمس الحق و دین کفو او
در همه آبا و در اجداد و در اعمام کو
درخور در یتیمش کی شود آن هفت بحر
گر نظیرش هست در ارواح یا اجسام کو
در رکاب اسپ عشقش از قبیل روحیان
جز قباد و سنجر و کاووس یا بهرام کو
دیده را از خاک تبریز ارمغان آراد باد
ز آنک جز آن خاک این خاکیش را آرام کو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که به بررسی عشق و ارتباط آن با اسلام و حقیقت وجود میپردازد. شاعر عشق را به عنوان یک مسیر معنوی توصیف میکند که انسان را به حقیقت و عرفان میرساند. او از وجود مشکلها و هجرانها سخن میگوید و به معانی عمیق تولد روحانی و واقعیتهای زندگی اشاره میکند.
شاعر تأکید میکند که برای درک عشق حقیقی، باید از قید و بندهای دنیایی رها شویم و به سوی معنا و حقیقت الهی حرکت کنیم. همچنین، او به تفاوت میان عقل و هوش اشاره دارد و بر این باور است که عقل در شرایطی میتواند آدمی را هدایت کند.
در نهایت، شاعر عشق را به عنوان یک عبادت و یک سفر معنوی معرفی میکند و از اهمیت رنج و خدمت در راه عشق صحبت میکند. عشق، به بیان او، نیازی به قواعد ظاهری ندارد و عمق آن در احساسات و وجود درونی فرد نهفته است.
هوش مصنوعی: عشق در نهایت به روش اسلام خلاصه میشود، حالا در حل مشکلاتش چه کسی میتواند به عنوان نماینده و صاحبنظر شناخته شود؟
هوش مصنوعی: آهوئی بلندمرتبه و عاشقِ زیبایی خود، وقتی به دانهای نظر میکند، به دام و تلهای که برایش گذاشتهاند، بیاعتناست.
هوش مصنوعی: هرچند که هر روز به خاطر دوری از تو به اندازه یک سال به نظر میرسد، اما وقتی از این جدایی عبور کردی، ای شب یا ای روزها، کجا هستید؟
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم زایش و تولد اشاره دارد. میگوید که جانوران از ترکیب نر و ماده به دنیا میآیند و از رحم مادر متولد میشوند. اما در مورد تولدهای روحانی، به جای رحم جسمانی، باید به دنبال منبع دیگری باشیم که این تولد را رقم میزند.
هوش مصنوعی: ای ساقی، کسی که هشیار است، نمیتواند عشق را درک کند. بوی نوشیدنیات دل مرا بیتاب کرده، پس آن جام کجاست؟
هوش مصنوعی: در اینجا به این مفهوم اشاره میشود که در هنگام انجام مناسک حج، باید از تمام تعلقات و دنیایی خود فاصله بگیری و لباس مادی و خودخواهیهای خود را کنار بگذاری. این یک شرایط ضروری است که در حقیقت نشاندهندهی جدایی از دنیا و ورود به عبادت خالصانه است.
هوش مصنوعی: وقتی که هستی را در درون خود پذیرفتی، میتوانی رابطهای بین جمع و فرد ببینی. در آن مکان، مواد و اجسام به شکلهای گوناگون وجود دارند.
هوش مصنوعی: همه جانهای تشنه که به دریا رسیدهاند، وقتی آن را یافتند، محو و غرق در زیبایی آن شدند و فقط یک علامت یا نشانه باقی ماند.
هوش مصنوعی: دور و نزدیک، زمینها، شهرها و نواحی همگی از این سو دریا هستند و از آن سو، شهرها یا نواحی دیگری وجود دارد.
هوش مصنوعی: اینجا اشاره شده که آنچه بدن انسان میسازد و به وجود میآورد، بدون قلم و نوشتن نیست؛ بلکه جان انسان خود را بر آن مینویسد و برای این کار نیازی به نوشتههای فیزیکی و اقلام ندارد. در واقع، وجود احساسات و تفکرات انسان موجب میشود که حقیقت وجودی او به نوعی بیان شود.
هوش مصنوعی: هوش و عقل انسان به خاطر سردی و خنکی اوست، اما زمانی که آن را گرم کند، عقل او نیز تقویت میشود و به بلوغ میرسد.
هوش مصنوعی: در آن حالتی که تمام وجودم در بیهوشی است، نوع دیگری از آگاهی وجود دارد. هوش بیداری چه جایی دارد و خوابها کجا هستند؟
هوش مصنوعی: تا زمانی که پرنده در قفس باشد، قوانین خاصی بر او حاکم است. اما وقتی که قفس شکسته شد و پرنده آزاد شد، دیگر آن قوانین بر او صدق نمیکند.
هوش مصنوعی: وقتی عقل در وجود انسان حاضر میشود، گناهان و خطاهایی که بر روی نفس اثر میگذارند، از بین میروند. عقل میتواند راه را برای پاکسازی نفس از این آثام هموار کند.
هوش مصنوعی: مردی که با بدنها در ارتباط است نیاز به پاکیزگی و نظافت دارد، اما وقتی به روحها وصل میشود، دیگر نیازی به این نوع پاکیزگی ندارد.
هوش مصنوعی: اگر تو به تسلط و آرامش خود دست یابی، تمام جهان نیز به آرامش خواهد آمد. اما اگر تو فرزند رستم هستی، این چهرهات همچنان در جستجوی آرامش خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر تو حرفهای شاعران را به خوبی درک کنی و از آنها لذت ببری، پس باید در میانهی جذابیتهای زندگی به جستجوی معنا و زیباییهای عمیقتری بپردازی.
هوش مصنوعی: وقتی که بدون زحمت و تلاش وارد دنیای ناشناخته میشوی، اگر در حال شادمانی هستی، با شوق و ذوق در آن فضا بگرد و لذت ببر.
هوش مصنوعی: عاشقانه عبادت کردن به یک وظیفه تبدیل شده و حالا از این اصول و آموزشها و قواعدی که مشخص میکنند چه چیزهایی واجب و لازم هستند، خبری نیست.
هوش مصنوعی: عشقی که بین جان و روح وجود دارد، و بعد از آن، نارضایتی و فشار عشق، کجا رفته است؟ ای بزرگوار، محبت و احترام کجاست؟
هوش مصنوعی: رنج و زحمتی که بر چهرهی عاشق نمایان است، در حقیقت آرامشی است که در درون او وجود دارد. درد و مشقت او به گونهای در دنیا شناخته شده است که جز پاداش و اجر، چیزی در آنجا به چشم نمیخورد.
هوش مصنوعی: انجام کار به خاطر ترس از عذاب یا پاداش، ارزش چندانی ندارد. اما وقتی خدمتی از روی عشق انجام میشود، مانند خدمت حیوانات بیخبر از عشق نیست.
هوش مصنوعی: اگر توفیق و یاری باشد، یک قدم کافی است. پس درباره طولانی بودن مسیر و گذشت زمان صحبت نکن.
هوش مصنوعی: اما سایه آن معشوق باید بر تو بیفتد؛ آن معشوقی که مانند همه بتها در بین آنهاست.
هوش مصنوعی: این سخن به بیان فضائل و ویژگیهای خداوند میپردازد که به حقّ، نور و روشنی بخش است و در میان اجداد و خویشاوندان، مانند کسی که در دین و حقیقت بینظیر است، شناخته میشود.
هوش مصنوعی: این عبارت به معنای این است که چگونه میتوان به کسی که یتیم است و در شرایط سختی قرار دارد، کمک کرد، در حالی که در دنیا چیزهای زیادی وجود دارد که ارزشمند و مهم هستند. در واقع، اشاره دارد به این که اگر برترین و معنویترین چیزها در ارواح و اجسام وجود داشته باشد، چه کسی میتواند به یتیم کمک کند؟ این مفهوم نوعی جستجو برای یافتن ارزشهای واقعی و کمک به دیگران است.
هوش مصنوعی: در کنار اسب عشقش، مانند روحهای بزرگ، فقط قباد و سنجر و کاووس یا بهرام وجود ندارند.
هوش مصنوعی: چشمانم را از خاک تبریز پر از نعمت کن، چرا که جز آن خاک، این خاک آرامشی ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.