گران جانی مکن ای یار برگو
از آن زلف و از آن رخسار برگو
ز باغ جان دو سه گلدسته بربند
حکایتهای آن گلزار برگو
ز حسنش گفتنی بسیار داری
ملولی گوشه نه بسیار برگو
ز یاد دوست شیرینتر چه کار است
هلا منشین چنین بیکار برگو
چه گفتی دی که جوشیدهست خونم
بیا امروز دیگربار برگو
ز یاد عالم غدار بگذر
ز لطف عالم الاسرار برگو
ز لاف فتنه تاتار کم کن
ز ناف آهوی تاتار برگو
ز عشق حسن شمس الدین تبریز
میان عاشقان آثار برگو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از محبوب خود میخواهد که از زیباییهای خود، از زلف و رخسار، و از خاطرات شیرین عشق بگوید. او به یاد معشوقهاش در حال غم و اندوه است و از او میخواهد که از دلتنگی و ناامیدی دور شود. شاعر به یاد دوستیهای گذشته و زیباییهای روحانی اشاره میکند و از او میخواهد که به یاد عشق و جمال شمس تبریز بپردازد و از نگرانیها و فتنههای زندگی گذر کند. به طور کلی، شعر درباره عشق، زیبایی، و لزوم یادآوری خاطرات شیرین عشق است.
هوش مصنوعی: ای عزیز، سختی و زحمت را بر خود هموار نکن و از آن موها و آن چهره زیبا بگذر.
هوش مصنوعی: از باغ وجود، چند گلدسته برداشت کن و داستانهای آن گلزار را برای دیگران بگو.
هوش مصنوعی: از زیباییاش سخن بسیار دارم، اما در گوشهنشینی باید سکوت کنم و حرفی نزنم.
هوش مصنوعی: یاد دوست از هر چیزی شیرینتر است، بنابراین چرا بیکار نشستهای؟ برخیز و به کار مشغول شو.
هوش مصنوعی: دیروز چه گفتی که خون من به جوش آمده است، امروز دوباره بگو.
هوش مصنوعی: از یاد بدعهدیهای دنیا بگذر و به مهربانیهای عالم راز توجه کن.
هوش مصنوعی: از لاف و گفتگوی زیاد درباره فتنه و مشکلات تاتار کم کن و به جای آن، بر زیبایی و لطافت آهوی تاتار تأکید کن.
هوش مصنوعی: از محبت حسن شمسالدین تبریزی در میان عاشقان، نشانههایی باقی مانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
دگر گوید ز سر کار برگو
طرین آن دل بیدار برگو
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.