مست رسید آن بت بیباک من
دردکش و دلخوش و چالاک من
گفت به من بنگر و دلشاد شو
هیچ به خود منگر غمناک من
ز آب و گل این دیده تو پرگل است
پاک کنش در نظر پاک من
دست بزد خرقه من چاک کرد
گفت مزن بخیه بر این چاک من
روی چو بر خاک نهادم بگفت
پاک مکن روی خود از خاک من
ای منت آورده منت میبرم
ز آنک منم شیر و تو شیشاک من
نفت زدم در تو و میسوز خوش
لیک سیه مینکند زاک من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.