صنما بیار باده بنشان خمار مستان
که ببرد عشق رویت همگی قرار مستان
می کهنه را کشان کن به صبوح گلستان کن
که به جوش اندرآمد فلک از عقار مستان
بده آن قرار جان را گل و لاله زار جان را
ز نبات و قند پر کن دهن و کنار مستان
قدحی به دست برنه به کف شکرلبان ده
بنشان به آب رحمت به کرم غبار مستان
صنما به چشم مستت دل و جان غلام دستت
به می خوشی که هستت ببر اختیار مستان
چو شراب لاله رنگت به دماغها برآید
گل سرخ شرم دارد ز رخ و عذار مستان
چو جناح و قلب مجلس ز شراب یافت مونس
ببرد گلوی غم را سر ذوالفقار مستان
صنما تو روز مایی غم و غصه سوز مایی
ز تو است ای معلا همه کار و بار مستان
بکشان تو گوش شیران چو شتر قطارشان کن
که تو شیرگیر حقی به کفت مهار مستان
ز عقیق جام داری نمکی تمام داری
چه غریب دام داری جهت شکار مستان
سخنی بماند جانی که تو بیبیان بدانی
که تو رشک ساقیانی سر و افتخار مستان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از معشوق خود دعوت میکند تا شراب بیاورد و حال و هوای مستی را در جمع ایجاد کند. او به زیبایی معشوق اشاره میکند و میگوید که عشق او تمامی آرامش را از مستان گرفته است. شاعر خواستار تغییر فضای صرف شراب و لذت بردن از آن در جوی گل و بهشتگونه است. او به زیباییهای معشوق و تاثیر آن بر عواطف اشاره میکند، و در نهایت، میگوید که معشوق منبع شادی و زندگی مستان است. به طور کلی، شعر درباره لذت، عشق و زیباییهای زندگی است که با تصاویر طبیعی و مستی همراه شده است.
هوش مصنوعی: ای محبوب، باده را بیاور و به مستان بنوشان، زیرا عشق چهرهات همه آرامش مستان را از بین برده و آنها را در حال بیقراری قرار داده است.
هوش مصنوعی: شراب کهنه را به کناری بگذار و در بزم گلستان بریز، چون که آسمان از شادی و مستی به جوش آمده است.
هوش مصنوعی: به من آرامش و آسایش بده و زندگیام را با زیباییها و شادابی پر کن. دهانم را از چیزهای خوشمزه و شیرین پر کن و در کنار افرادی شاد و خوشحال باشم.
هوش مصنوعی: یک جام را در دست بگیر و شکر لبان را بر درخت بگذار، آن را در آب رحمت غوطهور کن تا با کرم، غبار مستی را به همراه داشته باشد.
هوش مصنوعی: ای محبوب، به چشمان مستت زندگی و جان من وابسته است. با دستان تو، مستی و لذت را احساس میکنم، پس بگذار که اختیار شادیها و مسکّران را به تو بسپارم.
هوش مصنوعی: وقتی عطر خوش شراب سرخ رنگت در فضا پیچیده میشود، گل سرخی که به زیباییات مینگرد، از زیبایی و جلال چهرهات شرمنده و خجالتزده میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که بال و قلب مجلس با شراب همدم شدند، غم را به کناری بردند و مانند سر ذوالفقار مستان، به شادابی و سرخوشی پرداختند.
هوش مصنوعی: ای محبوب، تو مایه روز و خوشحالی هستی و غم و اندوه را میسوزانی. همه کارها و امور دوستانت نیز از تو ناشی میشود.
هوش مصنوعی: بکشان تو گوش شیران، مانند شتری که در صف است، تا آنها را به ترتیب درآوری؛ زیرا تو که مهار شیرها را در دست داری، باید بر این مستان تسلط یابی.
هوش مصنوعی: در میان سنگی قیمتی مانند عقیق، تو ظرفی پر از نمک داری. واقعاً عجب توری به دام انداختهای که برای شکار عاشقان است.
هوش مصنوعی: کلامی باقی مانده است که جان را به تپش میاندازد؛ تو بدون گفتن هم میدانی که چقدر زیبا و شگفتانگیز هستی و چقدر میتوانی حسرت را در دل شرابنوشان ایجاد کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.