گنجور

 
مولانا

هر صبوحی ارغنون‌ها را برنجان همچنین

آفرین‌ها بر جمالت همچنین جان همچنین

پیش رویت روز مست و پیش زلفت شب خراب

ای که کفرت همچنان و ای که ایمان همچنین

در کنار زهره نه تو چنگ عشرت همچنان

پای کوبان اندرآ ای ماه تابان همچنین

اشتهای مشک و عنبر چون بخیزد جمع را

حلقه‌های زلف خود را زو برافشان همچنین

چرخه چرخ ار بگردد بی‌مرادت یک نفس

آتشی درزن به جان چرخ گردان همچنین

روز روز مجلس است ای عشق دست ما بگیر

می کشان تا بزم خاص و تخت سلطان همچنین

پاره پاره پیشتر رو گرچه مستی ای رفیق

پاره‌ای راه است از ما تا به میدان همچنین

در هوای شمس تبریزی ز ظلمت می گذر

ناگهان سر برزنی از باغ و ایوان همچنین