گرت هست سر ما سر و ریش بجنبان
وگر عاشق شاهی روان باش به میدان
صلا روز وصال است همه جاه و جمال است
همه لطف و کمال است زهی نادره سلطان
کجایی تو کجایی نه از حلقه مایی
وگر خود به بهشتی چه خوش باشد بیجان
یکی چرب زبانی یکی جان و جهانی
از او بوسه به جانی زهی کاله ارزان
اگر شیر اگر پیل چنانش کند این عشق
چو بینیش بگوییش زهی گربه در انبان
چه تلخ است و چه شیرین پر از مهر و پر از کین
زهی لذت نوشین زهی لقمه دندان
بیا پیش و مپرهیز و زین فتنه بمگریز
بمستیز بمستیز هلا ای شه مردان
زهی روز زهی روز زهی عید دل افروز
از آن چشم کرشمه وزان لب شکرافشان
بجو باده گلگون از آن دلبر موزون
که این دم مه گردون روان گشت به میزان
بنوش از می بالا لب و ریش میالا
شنو بانگ و علالا ز هر اختر و کیوان
بیندیش و خمش باش چنین راز مگو فاش
دریغ است بر اوباش چنین گوهر و مرجان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و هوای شاد و شادی در وصال معشوق میپردازد. شاعر از عاشقان میخواهد که در این روز خاص، که به نظر روز وصال و زیبایی است، شاد و سرحال باشند. او به عشق و جذابیت معشوق اشاره میکند و از شیرینی و تلخی عشق سخن میگوید، اینکه عشق میتواند هم لذتبخش باشد و هم دردناک. شاعر حضور معشوق را بسیار ارزشمند میداند و افراد را به نوشیدن می و به میهمانی دعوت میکند. در نهایت، او از بیان رازهای عشق به دیگران پرهیز میکند و بر ارزشهای عشق و زیبایی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: اگر تو دارای مقام و پادشاهی هستی، با سر و ریش خود به نشانه فرمانروایی حرکت کن، و اگر عاشق واقعی هستی، باید با جان و دل به صحنه و میدان بیایی.
هوش مصنوعی: امروز روز دیدار است، تمام زیباییها و لطفها در این لحظه وجود دارد. چه خوشبختی که چنین پادشاهی در این زمان به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: کجایی تو که از ما دوری، و اگر خودت هم در بهشت باشی، چه فایدهای دارد وقتی که بیروح و بیاحساس هستی.
هوش مصنوعی: یکی با زبانی نرم و فریبنده سخن میگوید و دیگری وجودی بزرگ و شگرف دارد. از او بوسهای میگیرد که به جان مینشیند، چه خوشبختی که این هدیه با قیمتی ناچیز به دست آمده است.
هوش مصنوعی: اگر شیر یا فیل هم چنین احساسی را در دل داشته باشند، عشق او را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد. وقتی این احساسات را ببینی، میگویی چه خوب که در این گنجینه عشق غرق شدهای.
هوش مصنوعی: این شعر به تضاد احساسات و تجربیات در زندگی اشاره دارد. گاهی زندگی تلخ و گاهی شیرین است، پر از عشق و نفرت. در این میان، لحظات خوشی وجود دارد که به رغم سختیها، لذتبخش و دلنشین هستند.
هوش مصنوعی: بیا نزدیکتر و از این مشکلات فرار نکن. با شجاعت در برابر این چالشها بایست و مبارزه کن، ای فرمانروای شجاعان!
هوش مصنوعی: چه روز زیبا و شگفتانگیز! چه عید شادیآوری! از آن چشمهای جذاب و فریبنده و از لبهای خوشرنگ و دلربا.
هوش مصنوعی: به دنبال شراب سرخی باش که از معشوقهی خوشاندام به دست میآید، زیرا این لحظه ماه زیبا در حال گردش و رقصیده است.
هوش مصنوعی: از شراب بنوش و لب و ریش خود را به آن آغشته نکن. صدای زیبای هر ستاره و سیاره را بشنو.
هوش مصنوعی: اندیشه کن و سکوت کن، رازهای خود را فاش نکن. ناراحتکننده است که خورشید و زیباییها را با افراد نادان و بیفرهنگ در میان بگذاری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
امین داور و دارا معین ملت و ایمان
یمین کشور و لشکر ضمین ملکت و هامان
قوام ملت احمد نظام مذهب جعفر
معاذکشور دارا ملاذ لشکر خاقان
نگین خاتم دولت مکین مسد شوکت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.