عدو توبه و صبرم مرا امروز ناگاهان
میان راه پیش آمد نوازش کرد چون شاهان
گرفته جام چون مستان در او صد عشوه و دستان
به پیشم داشت جام می که گر میخوارهای بستان
منور چون رخ موسی مبارک چون که سینا
مشعشع چون ید بیضا مشرح چون دل عمران
هلا این لوح لایح را بیا بستان از این موسی
مکش سر همچو فرعونان مکن استیزه چون هامان
بدو گفتم که ای موسی به دستت چیست آن گفت این
یکی ساعت عصا باشد یکی ساعت بود ثعبان
ز هر ذره جدا صد نقش گوناگون بدید آید
که هر چه بوهریره را بباید هست در انبان
به دست من بود حکمش به هر صورت بگردانم
کنم زهراب را دارو کنم دشوار را آسان
زنم گاهیش بر دریا برآرم گرد از دریا
زنم گاهیش بر سنگی بجوشد چشمه حیوان
گه آب نیل صافی را به دشمن خون نمودم من
نمودم سنگ خاکی را به عامه گوهر و مرجان
به چشم حاسدان گرگم بر یعقوب خود یوسف
بر جهال بوجهلم محمد پیش یزدان دان
گلاب خوش نفس باشد جعل را مرگ و جان کندن
جلاب شکری باشد به صفرایی زیان جان
به ظاهر طالبان همراه و در تحقیق پشتاپشت
یکی منزل در اسفل کرد و دیگر برتر از کیوان
مثال کودک و پیری که همراهند در ظاهر
ولیک این روزافزون است و آن هر لحظه در نقصان
چه جام زهر و قند است این چه سحر و چشم بند است این
که سرگردان همیدارد تو را این دور و این دوران
جهان ثابت است و تو ورا گردان همیبینی
چو برگردد کسی را سر ببیند خانه را گردان
مقام خوف آن را دان که هستی تو در او ایمن
مقام امن آن را دان که هستی تو در او لرزان
چو عکسی و دروغینی همه برعکس می بینی
چو کردی مشورت با زن خلاف زن کن ای نادان
زن آن باشد که رنگ و بو بود او را ره و قبله
حقیقت نفس امارهست زن در بنیت انسان
نصیحتهای اهل دل دوی نحل را ماند
پر از حلوا کند از لب ز فرش خانه تا ساران
زهی مفهوم نامفهوم زهی بیگانه همدل
زهی ترشی به از شیرین زهی کفری به از ایمان
خمش کن که زبان دربان شدهست از حرف پیمودن
چو دل بیحرف می گوید بود در صدر چون سلطان
بتاب ای شمس تبریزی به سوی برجهای دل
که شمس مقعد صدقی نه چون این شمس سرگردان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به موضوعاتی مانند توبه، صبر، و جستجوی حقیقت میپردازد. شاعر از آگاه شدن به حقایق و نیرنگهای دنیا صحبت میکند و به نمادهایی مانند موسی و فرعون اشاره دارد. او به این نکته میپردازد که در زندگی، ظواهر و باطن گاهی در تضاد با یکدیگرند و انسانها باید تلاش کنند تا بین حقیقت و دروغ تمایز قائل شوند. همچنین، شاعر از کنش و واکنشهای زندگی روزمره صحبت میکند و به نوعی نقد اجتماعی و فلسفی دارد. در انتها، او به شمس تبریزی اشاره میکند که نماد حقیقت و راهنمایی است. کل شعر دعوت به بیداری و خودشناسی است.
هوش مصنوعی: دشمن توبه و صبر من امروز ناگهان در میانسرا ظاهر شد و با نرمی و محبت با من برخورد کرد، مانند شاهان.
هوش مصنوعی: مرده به دنبال لذت و شادی است و در حالی که شراب در دست دارد، زیباییها و جذابیتها را به من نشان میدهد، به طوری که اگر کسی که مست است از او چیزی بخواهد، میتواند بخواهد.
هوش مصنوعی: چهرهات نورانی است مانند چهره موسی و بزرگوارانه است، همچون کوه سینا که درخشش دارد. مانند دست ید بیضای تو روشن و نمایان است و دل عمران هم به خوبی و پاکی تو شکوفا و واضح است.
هوش مصنوعی: بیا این نوشته روشن را بگیر و از این موسی، سر خود را مثل فرعونها بالا نبر و مثل هامان استکبار نکن.
هوش مصنوعی: به او گفتم ای موسی، در دستت چه چیزی داری؟ او پاسخ داد: این یکی عصاست که در این ساعت دارد و آن یکی هم موریانه است.
هوش مصنوعی: از هر ذرهای، صد شکل و طرح متفاوت دیده میشود، زیرا هر چیزی که به صورت خوراکی است، در کیسهای موجود است.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم از توانایی خود استفاده کنم، میتوانم هر مسألهای را به روش دلخواهم تغییر دهم و دشواریها را راحت کنم و مشکلات را حل کنم.
هوش مصنوعی: گاه بر دریا آب میریزم و موجی ایجاد میکنم، و گاه بر سنگی میزنم تا از آنجا آب چشمهای بجوشد.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات من آب زلال نیل را برای دشمنانم به رنگ خون درآوردهام و در عوض، سنگهای معمولی را برای مردم همچون گوهر و مرجان جلوه دادهام.
هوش مصنوعی: اگر به چشم حسودان نگاه کنی، من مانند گرگی در مقابل یعقوب خود یوسف هستم. من در برابر جاهلان، مانند محمد در پیشگاه خداوند قرار دارم.
هوش مصنوعی: عطر گل، نشانهای از زندگی و شادابی است و مرگ و سختی را به بیحالی و غم تعبیر میکند. در این میان، شکر به عنوان نشانهای از زوال و آسیب به وجود میآید و به حالت آسیبپذیری اشاره دارد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد افرادی که در ظاهر با هم هستند، در واقع در پسزمینه از هم جدا شده و در واقعیت فاصلههای زیادی دارند. یکی در پایینترین سطح و دیگری در بالاترین مقام قرار دارد.
هوش مصنوعی: این بیت به تفاوت میان جوانی و پیری اشاره دارد. به رغم اینکه یک کودک و یک پیر در ظاهر ممکن است در کنار هم قرار داشته باشند، اما در واقعیت، کودک در حال رشد و افزایش تواناییها و انرژیهایش است، در حالی که پیر هر لحظه رو به ضعف و کاهش تواناییها میرود. اینجا به تضاد بین زندگی و تغییرات آن در طول زمان پرداخته شده است.
هوش مصنوعی: این چه نوشیدنی تلخ و شیرینی است که تو را به حالتی گیج و سرگشته درآورده است، این دوری و زمانه چه جادویی دارد که ذهن و دل تو را مشغول کرده است.
هوش مصنوعی: دنیا تغییر نمیکند و تو فقط به دور خودت میچرخانی و چون کسی سرش را برگرداند، تنها خانهاش را میبیند که در حال چرخش است.
هوش مصنوعی: جایگاهی که در آن ترس وجود دارد را بشناس، زیرا در آن جایگاه خود را در امان حس میکنی. اما جایی که احساس امنیت میکنی را بشناس، چرا که در آنجا ممکن است احساس لرز و ناپایداری داشته باشی.
هوش مصنوعی: هرگاه به مشورت با زن پردازی، بدان که همه چیز برعکس آنچه میپنداری خواهد بود. ای نادان، اگر بر خلاف او عمل کنی، به حقیقت نزدیکتر خواهی شد.
هوش مصنوعی: زن واقعی کسی است که زیبایی و خوشبوئی دارد و راه و جهت او به سوی حقیقت و نفس اماره است؛ یعنی او در عمق وجود انسان قرار دارد.
هوش مصنوعی: نصیحتهای عالمان و دلسوزان مانند عسل شیرین و خوشمزهای است که میتواند مشکلات را حل کند و از زبان آنها تا دوردستها و مکانهای بالا، تاثیر خود را بگذارد.
هوش مصنوعی: عجب است که مفاهیم مبهم و ناپیدا وجود دارند. عجب است که گاهی بیگانگی و عدم همراهی نیز به نوعی همدردی تبدیل میشود. عجب است که تلخی و ناامیدی میتواند از شیرینی و خوشی بهتر باشد. همچنین، عجب است که کفر و انکار ممکن است از ایمان و عقیده معتبرتر به نظر برسد.
هوش مصنوعی: سکوت کن چون سخن گفتن زبان دربان شده است. دل از کلمات بینیاز است و مثل سلطان در صدر نشسته، میگوید.
هوش مصنوعی: ای شمس تبریزی، به سمت دلی که همچون برجهایی است روشن و زنده، بتاب و نور افشانی کن؛ چرا که شمس واقعی در اینجا جای دارد و نه مانند این شمس سرگردانی که به دنبال خود میگردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
سپهسالار لشکرشان یکی لشکر کاری
شکسته شد از و لشکر ولیکن لشکر ایشان
چه روز افزون و عالی دولتست این دولت سلطان
که روز افزون بدو گشته ست ملک و ملت و ایمان
بدین دولت زیادت شد به اسلام اندرون قوت
بدین دولت پدید آمد به تعطیل اندرون نقصان
بدین دولت جهان خالی شد از کفران و ازبدعت
[...]
خجسته دولت عالی همین کرد ای ملک پیمان
که فتحی نو دهد هر روز از یک گوشه کیهان
فرود آرد سپاهت را به گرد کشور عاصی
برآرد گرد از آن کشور بسوی گنبد گردان
برانگیزد ز شادروان سپاه پادشاهی را
[...]
چه گوئی؟ ای شده زین گوی گردان پشت تو چوگان
به دست سالیان شسته زمان از موی تو قطران
ز قول رفته و مانده چه بر خواندی و چه شنودی؟
چه گفتند این و آن هر دو؟ چه چیز است این، چه چیز است آن؟
گر این نزدیک را گوئی و آن مر دور را گوئی
[...]
چو رستم گشت در کوشش، چو حاتم گشت در بخشش
چو لقمان گشت در حکمت، چو سلمان گشت در عرفان
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.