حرام است ای مسلمانان از این خانه برون رفتن
می چون ارغوان هشتن ز بانگ ارغنون رفتن
برون زرق است یا استم هزاران بار دیدستم
از این پس ابلهی باشد برای آزمون رفتن
مرو زین خانه ای مجنون که خون گریی ز هجران خون
چو دستی را فروبری عجایب نیست خون رفتن
ز شمع آموز ای خواجه میان گریه خندیدن
ز چشم آموز ای زیرک به هنگام سکون رفتن
اگر باشد تو را روزی ز استادان بیاموزی
چو مرغ جان معصومان به چرخ نیلگون رفتن
بیا ای جان که وقتت خوش چو استن بار ما می کش
که تا صبرت بیاموزد به سقف بیستون رفتن
فسون عیسی مریم نکرد از درد عاشق کم
وظیفه درد دل نبود به دارو و فسون رفتن
چو طاسی سرنگون گردد رود آنچ در او باشد
ولی سودا نمیتاند ز کاسه سر نگون رفتن
اگر پاکی و ناپاکی مرو زین خانهای زاکی
گناهی نیست در عالم تو را ای بنده چون رفتن
توی شیر اندر این درگه عدو راه تو روبه
بود بر شیر بدنامی از این چالش زبون رفتن
چو نازی می کشی باری بیا ناز چنین شه کش
که بس بداختری باشد به زیر چرخ دون رفتن
ز دانشها بشویم دل ز خود خود را کنم غافل
که سوی دلبر مقبل نشاید ذوفنون رفتن
شناسد جان مجنونان که این جان است قشر جان
بباید بهر این دانش ز دانش در جنون رفتن
کسی کو دم زند بیدم مباح او راست غواصی
کسی کو کم زند در کم رسد او را فزون رفتن
رها کن تا بگوید او خموشی گیر و توبه جو
که آن دلدار خو دارد به سوی تایبون رفتن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
طریق عشق جانان چیست در دریای خون رفتن
مدان آسان که دشوارست ره بی رهنمون رفتن
گرت همت بدون او فرو آمد برو منشین
که راه عشق نتوانی بهمتهای دون رفتن
نیایی در ره مردان مگر کز خود برون آیی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.