یک دمی خوش چو گلستان کندم
یک دمی همچو زمستان کندم
یک دمم فاضل و استاد کند
یک دمی طفل دبستان کندم
یک دمی سنگ زند بشکندم
یک دمی شاه درستان کندم
یک دمم چشمه خورشید کند
یک دمی جمله شبستان کندم
دامنش را بگرفتم به دو دست
تا ببینم که چه دستان کندم
دردی درد خوشش را قدحم
گرچه او ساقی مستان کندم
زان ستانم شکر او شب و روز
تا لقب هم شکرستان کندم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف لحظات مختلف زندگی میپردازد و بیان میکند که در هر لحظه چه احساسی دارد. او از لحظات خوشی مانند گلستان و شادی کودکانه تا لحظات سخت و سرد زمستانی میگوید. شاعر به تضادهایی اشاره میکند که در زندگی تجربه میکند، از شادابی و روشنی خورشید تا تاریکی و سکوت شب. در نهایت، او از عشق و شکرگزاری نسبت به زیباییها و لذتهای زندگی سخن میگوید و بر اهمیت لحظات زندگی تاکید میکند.
هوش مصنوعی: لحظهای به خوشی و زیبایی گلستان میگذرانم و لحظهای دیگر به سردی و خشکی زمستان.
هوش مصنوعی: در یک لحظه شاید به نظر برسم انسان باهوش و دانشی هستم، اما در لحظه بعد مانند یک کودک در حال یادگیری از ابتداییترین مباحث هستم.
هوش مصنوعی: یک لحظه سنگی را میشکنم و لحظهای دیگر بر تخت شاهی مینشینم.
هوش مصنوعی: گاههایی احساس میکنم که مثل نور خورشید میدرخشیدم و در لحظهای دیگر، تمام وجودم در تاریکی شب فرو میرود.
هوش مصنوعی: دستهایم را به دور دامن او گرفتم تا بفهمم چه کارهایی با دستانم کرده است.
هوش مصنوعی: من از درد خوشی میچشم، حتی اگر او مرا کمک کند تا از این درد رهایی یابم.
هوش مصنوعی: من شب و روز شکر او را میگویم تا اینکه حتی لقب شکر هم بر من نازل شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.