گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

اگر تو نیستی در عاشقی خام

بیا مگریز از یاران بدنام

تو آن مرغی که میل دانه داری

نباشد در جهان یک دانه بی‌دام

مکن ناموس و با قلاش بنشین

که پیش عاشقان چه خاص و چه عام

اگر ناموس راه تو بگیرد

بکش او را و خونش را بیاشام

که این سودا هزاران ناز دارد

مکن ناز و بکش ناز و بیارام

حریفا اندر آتش صبر می کن

که آتش آب می گردد به ایام

نشان ده راه خمخانه که مستم

که دادم من جهانی را به یک جام

برادر کوی قلاشان کدام است

اگر در بسته باشد رفتم از بام

به پیش پیر میخانه بمیرم

زهی مرگ و زهی برگ و سرانجام

 
 
 
غزل شمارهٔ ۱۴۹۵ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مسعود سعد سلمان

چه خدمت کرد شاها بنده تو

که با توست این چنین اعزاز و اکرام

ولیکن خسروا تو آفتابی

که هست این گیتی از تو گشته پدرام

تو دریایی و از دریا همه کس

[...]

سوزنی سمرقندی

ز گردون سعد اکبر داد پیغام

بدستوری که با شاه است همنام

که تا من سعد ملک آسمانم

تو خواهی بود سعدالملک اسلام

ز سعد اکبر ای صدر اکابر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه