اگر تو نیستی در عاشقی خام
بیا مگریز از یاران بدنام
تو آن مرغی که میل دانه داری
نباشد در جهان یک دانه بیدام
مکن ناموس و با قلاش بنشین
که پیش عاشقان چه خاص و چه عام
اگر ناموس راه تو بگیرد
بکش او را و خونش را بیاشام
که این سودا هزاران ناز دارد
مکن ناز و بکش ناز و بیارام
حریفا اندر آتش صبر می کن
که آتش آب می گردد به ایام
نشان ده راه خمخانه که مستم
که دادم من جهانی را به یک جام
برادر کوی قلاشان کدام است
اگر در بسته باشد رفتم از بام
به پیش پیر میخانه بمیرم
زهی مرگ و زهی برگ و سرانجام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به موضوع عشق و عواقب آن میپردازد. او از معشوق میخواهد که از یاران بد و نامناسب دوری کند و به اهمیت عاشقانهها و نابسامانیها اشاره میکند. شاعر به تصویر مرغی اشاره میکند که به دانه نیاز دارد و تأکید میکند که در جهان هیچ دانهای بدون دام نیست. او از عشق و زیباییهایش سخن میگوید و به مفاهیم عمیقتری همچون خودکشی عشق و مرگ در راه میخانه میرسد. در نهایت، او از جستجوی عشق و باده در خمخانه یاد میکند و به ارزش لحظات عاشقانه و تجربیات عمیق در زندگی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: اگر تو در عشق حضور نداری، پس بیمورد از دوستان نامناسب فاصله بگیر و دوری کن.
هوش مصنوعی: تو مانند پرندهای هستی که به دانه علاقهمند است و در جهان حتی یک دانه بدون دام وجود ندارد.
هوش مصنوعی: با فردی که روحیهای ناپسند و بیاعتبار دارد، ارتباط نداشته باش، زیرا در دید عاشقان، همه احترام و شأن خاصی دارند.
هوش مصنوعی: اگر کسی به ناموس تو تعرض کند، او را از بین ببر و خونش را بنوش.
هوش مصنوعی: این احساس عشق و شوق هزاران زیبایی و ناز دارد. بیدلیل ناز نکن و خود را به آرامش بسپار.
هوش مصنوعی: رقبای خود را در آتش صبر آزمایش کن، چون این آتش در گذر زمان به آب تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: به من نشان بده که چگونه به خمخانه بروم، زیرا من به خاطر یک جام، تمام دنیا را فدای مستی خود کردهام.
هوش مصنوعی: اگر در ورودی برادر قلاشان بسته باشد، من از بام وارد شدم.
هوش مصنوعی: من به خاطر شادی و خوشیهای زندگی، در مقابل آن پیر میخانه جانم را فدای میکنم. چه زیبایی در این مرگ و چه خوشی در این زندگی و سرانجام من.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بدان تا نور مهر و دیگر اجرام
رسد ز انجا بدین الوان و اجسام
چه خدمت کرد شاها بنده تو
که با توست این چنین اعزاز و اکرام
ولیکن خسروا تو آفتابی
که هست این گیتی از تو گشته پدرام
تو دریایی و از دریا همه کس
[...]
ز گردون سعد اکبر داد پیغام
بدستوری که با شاه است همنام
که تا من سعد ملک آسمانم
تو خواهی بود سعدالملک اسلام
ز سعد اکبر ای صدر اکابر
[...]
به دانایی توان رستن ز ایام
چو آن مرغ نگارین رست از آن دام
چو در آغاز دید اعیان انحام
ندای کل شنید از یار پیغام
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.