چه کارستان که داری اندر این دل
چه بتها مینگاری اندر این دل
بهار آمد زمان کشت آمد
کی داند تا چه کاری اندر این دل
حجاب عزت ار بستی ز بیرون
به غایت آشکاری اندر این دل
در آب و گل فروشد پای طالب
سرش را میبخاری اندر این دل
دل از افلاک اگر افزون نبودی
نکردی مه سواری اندر این دل
اگر دل نیستی شهر معظم
نکردی شهریاری اندر این دل
عجایب بیشهای آمد دل ای جان
که تو میر شکاری اندر این دل
ز بحر دل هزاران موج خیزد
چو جوهرها بیاری اندر این دل
خمش کردم که در فکرت نگنجد
چو وصف دل شماری اندر این دل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.