دلی کز تو سوزد چه باشد دوایش
چو تشنه تو باشد که باشد سقایش
چو بیمار گردد به بازار گردد
دکان تو جوید لب قندخایش
توی باغ و گلشن توی روز روشن
مکن دل چو آهن مران از لقایش
به درد و به زاری به اندوه و خواری
عجب چند داری برون سرایش
مها از سر او چو تو سایه بردی
چه سود و چه راحت ز سایه همایش
چو یک دم نبیند جمال و جلالت
بگیرد ملالی ز جان و ز جایش
جهان از بهارش چو فردوس گردد
چمن بیزبانی بگوید ثنایش
جواهر که بخشد کف بحر خویش
فزایش که بخشد رخ جان فزایش
جهان سایه توست روش از تو دارد
ز نور تو باشد بقا و فنایش
منم مهره تو فتاده ز دستت
از این طاس غربت بیا درربایش
بگیرم ادب را ببندم دو لب را
که تا راز گوید لب دلگشایش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق و longing شاعر به محبوبش میپردازد. شاعر از دلی میگوید که از عشق محبوب میسوزد و درمان آن را فقط در نزدیکی و مشاهده محبوب میداند. او تأکید میکند که اگر محبوب را در دسترس نداشته باشد، دچار ملال و اندوه میشود. شاعر با استفاده از تشبیهات زیبا به توصیف خویش میپردازد و نشان میدهد که وجود محبوب، نوری برای زندگی اوست. در پایان، شاعر درخواست میکند که محرمانه و با ادب، راز دل را بیان کند تا از ملامت و دوری رهایی یابد.
هوش مصنوعی: دل کسی که به خاطر تو میسوزد، دردی ندارد که درمان شود، مثل این است که وقتی عطش دارد، هیچ چیز نمیتواند او را سیراب کند.
هوش مصنوعی: وقتی کسی بیمار میشود، به دنبال دارو و درمان میگردد و از هر جا که بتواند، آنچه را برای بهبود حالش نیاز دارد پیدا میکند.
هوش مصنوعی: در باغ و گلستان در روشنایی روز، دل خود را مانند آهن دور از زیباییاش نران.
هوش مصنوعی: نشانههای غم و اندوه را در دل خود پنهان نکن، جالب اینجاست که تا چه اندازه میتوانی این احساسات را در خود نگهداری.
هوش مصنوعی: اگر تو مانند سایهای از سرِ او دور شدهای، این جدایی چه فایده و راحتی دارد در حالی که او همچنان در زندگیات وجود دارد؟
هوش مصنوعی: اگر یک لحظه زیبایی و عظمت تو را نبیند، از دل و جانش غمگین خواهد شد.
هوش مصنوعی: دنیا در بهار خود به مانند بهشتی زیبا میشود و آن چمن که زبانش در نمیآید، به تحسین زیباییها و نعمتهایش اشاره میکند.
هوش مصنوعی: اگر دریا جواهراتش را ببخشد، به خاطر خود اوست که در عمقش قرار دارد. ولی اگر روح و جان انسان شکوفا و افزون شود، برکت و زیبایی آن از خود اوست.
هوش مصنوعی: جهان همچون سایهای از توست و روشنی آن از تو نشأت میگیرد. بقا و زوال زندگی نیز به نور تو وابسته است.
هوش مصنوعی: من به مانند مهرهای هستم که از دستان تو افتادهام، از این سرزمین غریب به دنبال تو هستم تا مرا دوباره به دست بگیری.
هوش مصنوعی: میخواهم آداب را رعایت کنم و سخن را از دهانم ببندم تا دل راحت بتواند رازهایش را بگوید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
اگر چشم کافر فتد برلقایش
نیاید به لب غیر نام خدایش
شود گریه شمع یاقوت احمر
به بزمی که افروزد از می لقایش
زمین گیر سازد تماشاییان را
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.