ای مستِ ماهِ رویِ تو استاره و گردون، خوش
رویت خوش و مویت خوش و آن دیگرت بیرون، خوش
هرگز ندیدهست آسمان هرگز نبوده در جهان
مانند تو لیلیِ جان مانند من مجنون، خوش
باور کند خود عاقلی در ظلمت آب و گلی؟
مانند تو موسی دلی مانند من هارون، خوش؟
ای قطبِ این هفت آسیا هم کانِ زر هم کیمیا
ای عیسی دوران بیا بر ما بخوان افسون، خوش
چون گوهری ناسفتهام فارغ ز خام و پختهام
در سایهات خوش خفتهام سرمست از آن افیون، خوش
از نغمهی تو ذرهها گر رقص آرد چه عجب
نک طور موسی از وله رقصان در آن هامون، خوش
ای دل برای دلخوشی زر و هنر چون میکشی؟
دیدی تو از زر و هنر بیخسف یک قارون، خوش
باشد به صورت خوشنما راه خوشی بسته شده
چون زهر مارِ کوهیی بنهفته در معجون خوش
یا همچو گور کافران پرمحنت و زخمِ گران
پیچیده بیرونِ گور را در اطلس و اکسون، خوش
زان گوش همچون جیم تو زان چشم همچو صاد تو
زان قامت همچون الف زان ابروی چون نون، خوش
شاگردِ لوحِ جان شدم زین حرفها خطخوان شدم
کشتی و کشتیبان شدم اندر چنین جیحون، خوش
ایوان کجا ماند مرا با منجنیق کبریا؟
میزان کجا ماند مرا در عشقت ای موزون، خوش؟
ای مایهی صد بیهشی دی از طریق سرکشی
گفتی «مرا چونی خوشی در حیرتِ بیچون، خوش؟»
هر ناخوشی را در قود عدل رخت گردن بزد
کان ناخوشیها خورده بُد در غیبت تو خون، خوش
ای شمس تبریزی توی کاندر جلالت صد توی
جان منست آن ماهیی در وی چو تو ذالنون، خوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.