فغان فغان که ببست آن نگار بار سفر
فغان که بنده مر او را نبود یار سفر
فغان که کار سفر نیست سخره دستم
که تا ز هم بدرم جمله پود و تار سفر
ولیک طالع خورشید و مه سفر باشد
که تاز گردششان سایه شد سوار سفر
سفر بیامد وزان هجر عذرها میخواست
بدان زبان که شد این بنده شرمسار سفر
بگفتمش که ز روباه شانگی بگذر
که شیر کرد شکارم به مرغزار سفر
مراست جان مسافر چو آب و من چون جوی
روانه جانب دریا که شد مدار سفر
دود به لب لب این جوی تا لب دریا
دلی که خست در این راهها ز خار سفر
به روی آینه بنگر که از سفر آمد
صفا نگر تو به رویش از آن غبار سفر
سفر سفر چو چنان یار غار در سفرست
تو بخت بخت سفر دان و کار کار سفر
همیشه چشم گشایم چو غنچه بر سر راه
چو سرو روح روانست در بهار سفر
چو شمس مفخر تبریز در سفر افتاد
چه مملکت که بگسترد در دوار سفر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر اندوه و حسرت شاعر از جدایی معشوق و سفر اوست. شاعر از بیپناهی و غم ناشی از دوری میگوید و احساس میکند که سفر به نوعی گریزی از زندگیاش شده است. او به نقش سرنوشت و چرخش روزگار اشاره میکند و از دشواریهای سفر و ناتوانی در کنار آمدن با هجران مینالد. همچنین، او به جان مسافر و هدف سفر اشاره دارد و تأکید میکند که با وجود سختیها باید به سوی هدف نهایی که دریا است ادامه دهد. در نهایت، شاعر به زیباییهای سفر و امید به دیدار یار در آینده اشاره میکند.
هوش مصنوعی: آه و ناله که آن معشوق سفر خود را آغاز کرد و من به شدت دلتنگ او هستم، زیرا هیچ یاری ندارم که من را در این سفر همراهی کند.
هوش مصنوعی: آه که در سفر، کارهایم به مشکل افتاده و دست من در این مسیر خلاص نیست. تا زمانی که از یکدیگر جدا شوم، تمام رشتهها و زنجیرههای سفر برایم در هم تنیده شدهاند.
هوش مصنوعی: اما سرنوشت خورشید و ماه، به سفر رفتن است؛ به گونهای که در حرکت خود، سایهای بر دوش سواران سفر میاندازند.
هوش مصنوعی: سفر به وجود آمد و از دوری و جدایی عذرخواهی میکرد، به زبانی که باعث شرم و خجالت این بنده شده است.
هوش مصنوعی: به او گفتم که از تدبیر روباهانه دست بردارد، زیرا شیر در میدان شکار، مرا به دام انداخته است.
هوش مصنوعی: من مانند آبی هستم که در جوی جاریست و جان من متعلق به مسافر است، در حالی که سفرم دائماً به سوی دریا ادامه دارد.
هوش مصنوعی: دود از کنار این جوی تا لب دریا بالا رفته، و دل من که در این مسیرهای سخت خسته شده است، مثل خاری در سفر است.
هوش مصنوعی: به آینه نگاه کن که بعد از سفر، روشن و صاف شده است، تو نیز با دقت به آن نگاه کن و از غبار سفر که بر چهرهات نشسته پاک کن.
هوش مصنوعی: اگر در سفر با دوست و یار خوبت باشی، سفر برایت خوشایند و لذتبخش خواهد بود. در این سفر، خوش شانسیات را بشناس و به کارهای سفر بپرداز.
هوش مصنوعی: همیشه مانند غنچه در آغاز باید آماده و حیاست که در مسیر زندگی گشوده شوم. مانند سرو که در بهار سرزنده و با روح تازهای در سفر است.
هوش مصنوعی: وقتی شمس تبریزی در سفر بود، چه سرزمینهایی که در دوار سفرش گسترش نیافت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.