مرا همچون پدر بنگر نه همچون شوهر مادر
پدر را نیک واقف دان از آن کژبازی مضمر
تو گردی راست اولیتر از آنک کژ نهی او را
وگر تو کژ نهی او را به استیزت کند کژتر
ز بابا بشنو و برجه که سلطانیت میخواند
که خاک اوت کیخسرو بمیرد پیش او سنجر
چو ان الله یدعو را شنیدی کژ مکن رو را
زهی راعی زهی داعی زهی راه و زهی رهبر
پراکنده شدی ای جان به هر درد و به هر درمان
ز عشقش جوی جمعیت در آن جامع بنه منبر
چو کر و فر او دیدی توی کرار و شیر حق
چو بال و پر او دیدی توی طیار چون جعفر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به نوعی درخواست و توصیه است که فردی به جای شوهر مادر، باید به عنوان پدر به دیگری نگاه کند. او به نقش پدرانه اشاره دارد و میگوید که باید او را بهدرستی و با دقت شناخت. اگر فردی در راه نادرستی قدم بگذارد، ممکن است عواقب بدی داشته باشد. همچنین، او اشاره میکند که باید به پندهای پدر توجه کرد و به یاد داشته باشد که قدرت و سلطنت به معنای خرد و دانش است. در نهایت، به جستجوی وحدت و جمعیت در عشق اشاره میکند و بر اهمیت رهبریهای صحیح تأکید میکند.
هوش مصنوعی: مرا مانند پدرت ببین، نه به عنوان همسر مادرت. پدر را خوب بشناس، تا از نیرنگهای پنهان آگاه باشی.
هوش مصنوعی: تو راستگویی و بهتر است که او را بهدرستی راهنمایی کنی، زیرا اگر او را به اشتباه نشان دهی، خود ناگزیر به اشتباهات بیشتری کشیده میشوی.
هوش مصنوعی: از پدرت بشنو و تذبذب نکن، چون که مقام سلطنت به تو آواز میدهد و بیان میکند که خاک کیخسرو و پادشاهی او باید در برابر سنجر از میان برود.
هوش مصنوعی: وقتی صدای خدا را شنیدی، به اشتباه روی بر نگردان. خوشا به حال آن راهنما، خوشا به حال آن دعوت کننده، خوشا به حال آن راه و خوشا به حال آن پیشوای راه.
هوش مصنوعی: ای جان، به خاطر عشق او پراکنده شدهای و به هر دردی و درمانی میروی. در این حال، در جستجوی جمع شدن و نزدیکی به او هستی، همانطور که در جایی گردهمایی میکنند و بر منبر مینشینند.
هوش مصنوعی: وقتی که تو قدرت و شجاعت او را دیدی، مثل قدرت و شجاعت شیر درنده است. هنگامی که بال و پر او را دیدی، مثل پرواز یک پرنده بزرگ و قهرمان است، مانند جعفر.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
نگارینا، شنیدستم که: گاه محنت و راحت
سه پیراهن سلب بودهست یوسف را به عمر اندر
یکی از کید شد پر خون، دوم شد چاک از تهمت
سوم یعقوب را از بوش روشن گشت چشم تر
رخم ماند بدان اول، دلم ماند بدان ثانی
[...]
گه آن آراسته زلفش زره گردد گهی چنبر
گه آن پیراسته جعدش ببارد مشگ و گه عنبر
رخی چون نو شکفته گل ، همه گلبن برنگ مل
همه شمشاد پر سنبل ، همه بیجاده پر شکر
برو از نیکوئی معنی ، بغمز از جادوئی دعوی
[...]
کهی چون طور سینا بود ازو آویخته ثعبان
ز پشت او درخشنده کف موسی پیغمبر
به پشت ژندهپیلان برنشسته ناوکاندازان
چو عفریتان آتشبار بر کوه گران پیکر
عروس ماه نوروزی چه کرد آن دانۀ گوهر؟
که نورش ماه تابان بود و سعدش زهرۀ ازهر
هزاران صورت رنگین نگاریده برو مانی
هزاران پیکر طبعی بر آورده از و آزر
بر آن هر صورتی رخشان ، زمشک لعلگون صدره
[...]
اگر بتگر چنو داند نگاریدن یکی پیکر
روا باشد اگر دعوی خلاقی کند بتگر
نه چون او پیکری آید نه حورالعین چنو زاید
نه گر باشد پری شاید چنو هرگز پری پیکر
بدو رخ چون شکفته گل بدو لب چون فشرده مل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.