اگر باده خوری باری ز دست دلبر ما خور
ز دستِ یارِ آتشرویِ عالمسوزِ زیبا خور
نمیشاید که چون برقی به هر دم خرمنی سوزی
مثال کشت کوهستان همه شربت ز بالا خور
اگر خواهی که چون مجنون حجاب عقل بردری
ز دست عشق پابرجا شراب آن جا ز بیجا خور
اگر دلتنگ و بدرنگی به زیر گلبنش بنشین
وگر مخمور و مغموری از این بگزیده صهبا خور
گریزانست این ساقی از این مستانِ ناموسی
اگر اوباش و قلاشی، مخور پنهان و پیدا خور
حریفان گر همیخواهی چو بسطامی و چون کرخی
مخور باده در این گلخن، بر آن سقف معلا خور
برو گر کارکی داری به کار خویشتن بنشین
چو بر یوسف نهای مجنون؛ غم نان زلیخا خور
کسی دکان کند ویران که بطال جهان باشد
چو نربودهاست سیلابت، تو آب از مشک سقا خور
بگردِ دیگِ این دنیا چو کفلیز ار همیگردی
برون رو ای سیهکاسه، مخور حمرا و حلوا خور
در این بازار ای مجنون چو منبل گرد تن پرخون
چو در شاهد طمع کردی برو شمشیر لالا خور
اگر مشتاق اشراقات شمس الدین تبریزی
شراب صبر و تقوا را تو بیاکراه و صفرا خور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.