گنجور

 
مولانا

رو به هم کردند هر سه مفتتن

هر سه را یک رنج و یک درد و حزن

هر سه در یک فکر و یک سودا ندیم

هر سه از یک رنج و یک علت سقیم

در خموشی هر سه را خطرت یکی

در سخن هم هر سه را حجت یکی

یک زمانی اشک‌ریزان جمله‌شان

بر سر خوان مصیبت خون‌فشان

یک زمان از آتش دل هر سه کس

بر زده با سوز چون مجمر نفس