بخش ۹۱ - یافته شدن گوهر و حلالی خواستن حاجبکان و کنیزکانِ شاهزاده از نصوح
بعد از آن خوفی هلاک جان بده
مژدهها آمد که اینک گم شده
بانگ آمد ناگهان که رفت بیم
یافت شد گمگشته آن دُر یتیم
یافت شد واندر فرح در بافتیم
مژدگانی ده که گوهر یافتیم
از غریو و نعره و دستک زدن
پر شده حمام «قد زال الحزن»
آن نصوح رفته باز آمد به خویش
دید چشمش تابشِ صد روز بیش
می حلالی خواست از وی هر کسی
بوسه میدادند بر دستش بسی
بد گمان بردیم و کن ما را حلال
گوشت تو خوردیم اندر قیل و قال
زانک ظن جمله بر وی بیش بود
زانک در قربت ز جمله پیش بود
خاص دلاکش بد و محرم نصوح
بلک همچون دو تنی یک گشته روح
گوهر ار بردهست او بردهست و بس
زو ملازمتر به خاتون نیست کس
اول او را خواست جستن در نبرد
بهر حرمت داشتش تاخیر کرد
تا بود کان را بیندازد به جا
اندرین مهلت رهاند خویش را
این حلالیها ازو میخواستند
وز برای عذر برمیخاستند
گفت بُد فضل خدای دادگر
ورنه زآنچم گفتهشد هستم بتر
چه حلالی خواست میباید ز من؟
که منم مجرمترِ اهلِ زمن
آنچ گفتندم ز بد از صد یکیست
بر من این کشفست ار کس را شکیست
کس چه میداند ز من جز اندکی؟
از هزاران جرم و بد فعلم یکی
من همیدانم و آن ستار من
جرمها و زشتیِ کردار من
اول ابلیسی مرا استاد بود
بعد از آن ابلیس پیشم باد بود
حق بدید آن جمله را نادیده کرد
تا نگردم در فضیحت رویزرد
باز رحمت پوستین دوزیم کرد
توبهٔ شیرین چو جان روزیم کرد
هرچه کردم جمله ناکرده گرفت
طاعت ناکرده آورده گرفت
همچو سرو و سوسنم آزاد کرد
همچو بخت و دولتم دلشاد کرد
نام من در نامهٔ پاکان نوشت
دوزخی بودم ببخشیدم بهشت
آه کردم چون رسن شد آه من
گشت آویزان رسن در چاه من
آن رسن بگرفتم و بیرون شدم
شاد و زفت و فربه و گلگون شدم
در بن چاهی همیبودم زبون
در همه عالم نمیگنجم کنون
آفرینها بر تو بادا ای خدا
ناگهان کردی مرا از غم جدا
گر سر هر موی من یابد زبان
شکرهای تو نیاید در بیان
میزنم نعره درین روضه و عیون
خلق را «یا لیت قومی یعلمون»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف حالتی از ترس و ناامیدی میپردازد که به شادی و امید مبدل میشود. شخصیتی به نام نصوح، که بعد از مدتی گمشدهاش را پیدا کرده، به جامعه بازمیگردد و مورد استقبال و عشق قرار میگیرد. او اکنون به خاطر ندامت از گناهان گذشتهاش، مورد بخشش قرار گرفته و به آرامش رسیده است. شاعر به زیبایی از رحمت خداوند صحبت میکند، که با آمرزش و بخشایش، نصوح را از عذاب و رنج نجات داده و او را به زندگی ایستاده و شاداب بازگردانده است. در نهایت، او با شکرگزاری عمیق نسبت به خداوند، خواستار آگاهی دیگران از رحمت و فضل الهی میشود.
هوش مصنوعی: پس از ترس و نگرانی، جانم در خطر است، اما پیامهای خوشی به گوش میرسد که دیگر، گم شده و ناپیداست.
هوش مصنوعی: ناگهان صدایی بلند شد و باعث شد که ترس به دلها بیفتد، اما گمشدهای که در این میان بود، همان الماس یتیم پیدا شد.
هوش مصنوعی: ما در خوشحالی غرق شدیم و به هم تبریک میگوییم، زیرا به گ النج درخشانی دست یافتهایم.
هوش مصنوعی: حمام پر از صدا و هیاهو و ناله و زاری است.
هوش مصنوعی: نصوح که پس از مدتی دوری به خانهاش برگشته، وقتی به اطراف نگاه میکند، متوجه میشود چشمانش دیگر به اندازه صد روز نورانی و درخشان است.
هوش مصنوعی: هر کسی که از او خواسته مینوشید، با بوسههایی بر دستانش احترامش میگذاشتند.
هوش مصنوعی: ما به بدگمانی افتادیم و از تو درخواست forgiveness داریم، چرا که در فضای بگو مگو و جنجال، به تو آسیب رساندیم.
هوش مصنوعی: چون به نزدیکی کسی میرسیم و او را از نزدیک میشناسیم، تردیدها و گمانها دربارهاش کمتر میشود و درک خودمان از او قویتر میگردد.
هوش مصنوعی: دلاکش خاص و محرم نصوح است، همانند دو بدن که روح واحدی را تشکیل دادهاند.
هوش مصنوعی: اگر کسی گوهر را از آن خود کرده باشد، تنها خودش آن را برده است و هیچکس دیگر به اندازه او به این گوهر وابسته نیست.
هوش مصنوعی: اول او را برای نبرد خواستند، اما به خاطر احترام به او، تاخیری در این کار ایجاد کردند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که فرصتی هست، باید تلاش کند تا خود را از مشکلات و موانع رها کند.
هوش مصنوعی: این افراد حلالی از او درخواست میکردند و به خاطر عذر و بهانههایی که میآوردند، از جایی که بودند دور میشدند.
هوش مصنوعی: میگوید: اگر فضل و لطف خداوند ناگفته بود، من به خاطر آنچه که دربارهام گفته شده، از این بدتر بودم.
هوش مصنوعی: چه چیز حلالی از من میخواهی؟ در حالی که من خود، گناهکارتر از همهی مردم هستم.
هوش مصنوعی: آنچه که من از بدی ها گفتم، از میان صد نکته تنها یک مورد درست است. این درک و روشنایی من است؛ اگر کسی به این موضوع شک دارد.
هوش مصنوعی: هیچکس جز چند نفر خاصی از حال و روز من خبر ندارند، و فقط یکی از هزاران خطا و کار نادرست من را میدانند.
هوش مصنوعی: من میدانم که ستاره من به خاطر اعمال زشت و خطاهایم به جرمها و زشتیهایم وابسته است.
هوش مصنوعی: در ابتدا، شیطانی بر من تسلط داشت و مرا راهنمایی میکرد، اما بعد از آن، همان شیطان به نوعی در کنار من قرار گرفت و نفوذش را در من حس کردم.
هوش مصنوعی: من حق را به دیگران واگذار کردم، زیرا نمیخواستم در فضیحت و شرمندگی قرار بگیرم و چهرهام زرد و بیحال شود.
هوش مصنوعی: دوباره از رحمت پروردگار بهرهمند شدیم، همانطور که با توبهای شیرین، زندگیام نورانی و شاداب گشته است.
هوش مصنوعی: هر کاری که کردم، نتیجهاش را نگرفتم و آنچه را که انجام ندادم، به خاطرش مورد مواخذه قرار گرفتم.
هوش مصنوعی: مانند سرو و سوسن، آزادی به من بخشید و همچنان که بخت و موقعیتم، قلبم را شاد کرد.
هوش مصنوعی: نام من در نامهٔ انسانهای نیک ثبت شده است، در حالی که من در واقع دوزخی بودهام، ولی اکنون به خاطر توبهام به بهشت بخشیده شدهام.
هوش مصنوعی: ناله و افسوس من به اندازهای شدید است که مانند یک بند به چاه زندگیم آویزان شده است.
هوش مصنوعی: من آن رسن را گرفتم و با خوشحالی و شادابی از آنجا خارج شدم و احساس خوبی داشتم.
هوش مصنوعی: من در عمق چاهی گرفتار بودم و از همه دنیا جدا شده بودم، اما حالا احساس میکنم که دارم به جایی فراتر از آنچه که میشناختم دست مییابم.
هوش مصنوعی: ای خدا، تو شایسته ستایش هستی، زیرا ناگهان مرا از غم و اندوه رهایی بخشیدی.
هوش مصنوعی: اگر هر تار موی من زبانی داشته باشد، هرگز نمیتواند شیرینیهای تو را توصیف کند.
هوش مصنوعی: من در این باغ فریاد میزنم و چشمان مردم را به سوی خود جلب میکنم، ای کاش قوم من میدانستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.