گنجور

 
مولانا

گفت موسی لطف بنمودیم و جود

خود خداوندیت را روزی نبود

آن خداوندی که نبود راستین

مر ورا نه دست دان نه آستین

آن خداوندی که دزدیده بود

بی دل و بی جان و بی دیده بود

آن خداوندی که دادندت عوام

باز بستانند از تو هم‌چو وام

ده خداوندی عاریت به حق

تا خداوندیت بخشد متفق

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode