گنجور

 
مولانا

گفت فرعونش ورق درحکم ماست

دفتر و دیوانِ حکم این دم مراست

مر مرا بخریده‌اند اهل جهان

از همه عاقلتری تو ای فلان

موسیا خود را خریدی هین برو

خویشتن کم بین، به خود غره مشو

جمع آرم ساحران دهر را

تا که جهل تو نمایم شهر را

این نخواهد شد به روزی و دو روز

مهلتم ده تا چهل روز تموز