مولانا
»
مثنوی معنوی
»
دفتر سوم
»
بخش ۱۰۴ - باز شرح کردن حکایت آن طالب روزی حلال بی کسب و رنج در عهد داود علیه السلام و مستجاب شدن دعای او
یادم آمد آن حکایت کان فقیر
روز و شب میکرد افغان و نفیر
وز خدا میخواست روزی حلال
بی شکار و رنج و کسب و انتقال
پیش ازین گفتیم بعضی حال او
لیک تعویق آمد و شد پنجتو
هم بگوییمش کجا خواهد گریخت
چون ز ابر فضل حق حکمت بریخت
صاحب گاوش بدید و گفت هین
ای بهظلمت گاو من گشته رهین
هین چرا کُشتی بگو گاو مرا
ابله طرار انصاف اندر آ
گفت من روزی ز حق میخواستم
قبله را از لابه میآراستم
آن دعای کهنهام شد مستجاب
روزی من بود کشتم نک جواب
او ز خشم آمد گریبانش گرفت
چند مشتی زد به رویش ناشکفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: خلاصه داستان این است که یک فقیر به درگاه خدا دعا میکند تا روزی حلال بدون زحمت و تلاش به دست آورد. او در گذشته برای درخواستش از حق دعا کرده و حالا بعد از اینکه دعایش مستجاب شده، گاو صاحبش را کشته است. صاحب گاو به او اعتراض میکند و از او میخواهد که دلیل این کار را توضیح دهد. فقیر در جواب میگوید که او تنها به دنبال روزی حلال بوده و حالا به خاطر دعای قدیمیاش به این وضعیت رسیده است. در نهایت، صاحب گاو به شدت عصبانی میشود و به فقیر حمله میکند.
هوش مصنوعی: به یادم آمد داستان آن فقیر که همیشه در روز و شب فریاد و ناله میکرد.
هوش مصنوعی: از خدا میخواست که روزی حلالی به دست آورد، بدون اینکه چیزی را شکار کند یا دچار زحمت و سختی شود.
هوش مصنوعی: پیش از این درباره حال او صحبت کردیم، اما به خاطر تاخیری که پیش آمد، این موضوع به بعد موکول شد و پنج بار به تعویق افتاد.
هوش مصنوعی: ما از او بپرسیم کجا میخواهد برود، چونکه باران رحمت خدا wisdom در دلش ریخته است.
هوش مصنوعی: مالک گاو به آن نگاه کرد و گفت: «ای کسی که به ظلم تو، گاو من به بند آمده است، بیدار باش!»
هوش مصنوعی: چرا به من گفتی که گاو را بکش؟ آیا تو عاقل نیستی؟ انصاف را فراموش کردی؟
هوش مصنوعی: شخصی گفت که من روزی از خدا درخواست کردم، به طوری که با دعا و نذر، جهت قبله را تغییر میدادم و به آن شکل زیبا میکردم.
هوش مصنوعی: در گذشته دعایی که همیشه به آن میپرداختم، بالاخره روزی نتیجه داد و به خواستهام رسیدم، اما حالا نمیدانم باید چه جوابی بدهم.
هوش مصنوعی: او از شدت خشم به نزدیکش رفت و یقهاش را گرفت و چند ضربه به صورتش زد، بیآنکه به چیزی توجه کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.