گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مشتاق اصفهانی

گشته جور محمد نبی خسته جگر

که خورند از غم او بنده آزاد افسوس

عاقبت غمکده هستی او را چون سیل

آب شمشیر فنا کند ز بنیاد افسوس

از تسیم ستم و صرصر بیداد سپهر

خرمن هستی او شد همه بر باد افسوس

از جفائی که بر او رفت برآمد هر سو

از زن و مرد از آن شدت بیداد افسوس

خواست از خاطر غمگین و دل شاد دریغ

بر فلک رفت ز ویرانه و آباد افسوس

کشته چون گشت برآمد ز غمش یاران را

از دل خسته و از خاطر ناشاد افسوس

کلک مشتاق رقم کرد پی تاریخش

از محمدنبی آن گشته بیداد افسوس