چون رفتی افکندی، بر خاکم از خواری
وقت آمد بازآئی، از خاکم برداری
بر خاکم افتاده، در راهت از خواری
تا کی تو رحم آری، از خاکم برداری
از زخمی هر لحظه، چندم جان آزاری
یا رحمی بر حالم، یا زخمی بس کاری
چندم دل آشامد، خون بیتو وقت آمد
بر حالم بخشائی، بر جانم رحم آری
تا الفت با دشمن، داری تو دارم من
گه ناله گه شیون، گه گریه گه زاری
ما گریان دل نالان، چند از تو گاهی کن
هم ما را دلجوئی، هم دل را دلداری
چون از کف ندهم دل، زان غمزه زان عشوه
این شغلش مکاری، و آن کارش عیاری
ای شبها تو خفته، رحمی کن کز هجرت
در جانم آتش زد، شمعآسا پنداری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.