در هیچجا هرگز نشد بیند ترا تنها کسی
یا تو در آغوش کسی یا در بر تو ناکسی
خاکیست دشت عشق را کز طبع شورانگیز آن
مجنونصفت پیدا شود هر دم درین صحرا کسی
دادند از مهر تو جهان عشاق و تو نامهربان
هرگز نگفتی زین کسان آیا بود بر جا کسی
پیک تو رفت و از پیش بیخود دل ما شد روان
ما را نیاید دل بجا زآن کو نیاید تا کسی
از قلزم عشق اهل دل پیوسته گوهر جو ولی
کی ره به غواصی برد در قعر این دریا کسی
پاس دل پرخون خود داریم در دیر مغان
شاید کند می در قدح روزی ازین مینا کسی
ما را به دل نبود چسان گرد غم از خاک چهان
هر مشت گل زین خاکدان بود است مثل ما کسی
شادم به کوی نیستی کافکنده عشق آخر مرا
در عالمی کآنجا کسی کاری ندارد با کسی
باشد شرابی عشق را در خم که تا روز جزا
ناید به خود نوشد اگر یک جرعه زین صهبا کسی
مشتاق چون خود را ز عشق افشا شود زین ماجرا
نبود تفاوت گر بود خاموش یا گویا کسی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوع عشق و تنهایی میپردازد. شاعر در آن بیان میکند که هیچگاه او را نمیتوان بهتنهایی یافت؛ یا در آغوش معشوقی است یا بدون کسی. در دشت عشق، هر لحظه ممکن است کسی به مجنون تبدیل شود. شاعر از بیمهری معشوق شکایت دارد و احساس میکند که عشق فقط در افکار او باقی مانده و دلهای عاشقان بیپاسخ ماندهاند. او به غواصی در اعماق عشق اشاره میکند و میگوید که این کار برای هر کسی ممکن نیست. دل پرخون او در حال انتظار است تا ببینند آیا روزی کسی خواهد آمد تا درد او را التیام بخشد. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که در عالمی که کسی به کسی توجهی ندارد، عشق برای او بیمعنا شده است و میپرسد آیا کسی اصلاً به عشق اهمیتی میدهد؟
هوش مصنوعی: هرگز ندیدم تو را در جایی که تنها باشی؛ یا در آغوش کسی هستی یا کسی در آغوش توست.
هوش مصنوعی: این دشت عشق، در نتیجهی روحیه شاداب و پرشور خود، هر لحظه به ظهور کسی میانجامد که به آن محبت و عشق وابسته است.
هوش مصنوعی: عشاق به خاطر مهرت به این دنیا داده شدند، اما تو که بیمحبت هستی هرگز از این افراد نگفتی که آیا کسی در این دنیا باقی مانده است.
هوش مصنوعی: پیام تو رفت و دل ما بیخبر و آشفته شد. ما در حالتی هستیم که دلمان نمیخواهد به جایی برگردد، چون کسی نیست که به ما توجه کند.
هوش مصنوعی: در دریای عشق، کسانی که دلهای روشن دارند همواره در جستجوی گوهر و حقیقت هستند، اما به راستی چه کسی میتواند در عمق این دریا به جستجوی غواصی بپردازد؟
هوش مصنوعی: ما همیشه قلب زخمدار خود را در میخانه نگه میداریم، شاید روزی کسی با شراب در کوزه، به یاد این بزم، دل ما را شاد کند.
هوش مصنوعی: ما به دل خود نمیفهمیم که چرا غم و غصه از دنیای خاکی وجود دارد. هر گل و زیبایی که از این خاک به دست میآید، نمونهای از ماست و نشاندهندهی حقیقت ماست.
هوش مصنوعی: من در کوی عدم، یعنی در جایی که عشق مرا به آنجا کشانده، خوشحالم. در این عالم، هیچکس به کار هیچکس ندارد و همه در حالتی از بیتفاوتی به سر میبرند.
هوش مصنوعی: در این دنیا، عشق چون شرابی است که در ظرفی نگهداری میشود. تا روزی که حساب و کتاب خوبی و بدی انجام شود، اگر کسی فقط یک جرعه از این عشق بنوشد، خودش را شاداب و سرزنده مییابد.
هوش مصنوعی: اگر کسی که مشتاق عشق است، به عشق خود اعتراف کند، فرقی نمیکند که او در این باره سخن بگوید یا سکوت کند؛ در هر حال، احساسات او آشکار خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از بهر حسرت دادنم هر لحظه منشین با کسی
اوقات خود ضایع مکن بر رغم چون من ناکسی
از شوخیت بر قتل خود دارم گمان اما کجا
پروای این ناکس کند مثل تو بیپروا کسی
اقبال و ادبارم نگر کامشب به راهی این پسر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.