مخوان ز دیرم به کعبه زاهد که برده از کف دل من آنجا
به ناله مطرب به عشوه ساقی به خنده ساغر به گریه مینا
به عقل نازی حکیم تا کی به فکرت این ره نمیشود طی
به کنه ذاتش خرد برد پی اگر رسد خس به قعر دریا
چو نیست بینش به دیده دل رخ ار نماید حقت چه حاصل
که هست یکسان به چشم کوران چه نقش پنهان چه آشکارا
چو نیست قدرت به عیش و مستی بساز ای دل به تنگدستی
چو قسمت این شد ز خوان هستی دگر چه خیزد ز سعی بیجا
ربوده مهری چو ذره تابم ز آفتابی در اضطرابم
که گر فروغش به کوه تابد ز بیقراری درآید از پا
در این بیابان ز ناتوانی فتادم از پا چنانکه دانی
صبا پیامی ز مهربانی ببر ز مجنون به سوی لیلا
همین نه مشتاق در آرزویت مدام گیرد سراغ کویت
تمام عالم به جستجویت به کعبه مومن به دیر ترسا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر زیر بار غم و دلتنگی به سر میبرد و به جستجوی محبوب حقیقی خود میپردازد. او از کعبه و دیر به عنوان دو نماد راههای مختلف در جستجوی حقیقت یاد میکند. شاعر به احساسات متضاد عشق و عشقورزی اشاره میکند و میگوید که اگر بینش و بصیرت وجود نداشته باشد، دیدن حقایق بیفایده است. او همچنین بر این نکته تأکید میکند که در اثر ناتوانی و بیپناهی، به زمین افتاده و از خداوند میخواهد که پیام محبت را به معشوق برساند. در نهایت، شاعر نشان میدهد که تمام انسانها در تلاش برای یافتن محبوب خود، چه در کعبه و چه در دیر، به دنبال حقیقت هستند.
هوش مصنوعی: به آن زاهد که به میخانهام نرود، نگو که دل من از عشق به آنجا پر است. در آنجا صدای ساز و نالهام مرا میکشد، و دلربایی ساقی با خنده و شادمانی، و همچنین میگریم به خاطر عشق و شوقی که در مینا وجود دارد.
هوش مصنوعی: عقل حاکم و دانا را تا کی باید تحسین کرد؟ این راه هرگز با فکر و اندیشه قابل طی شدن نیست. اگر خرد به عمق وجود او برسد، ممکن است آن خس به ته دریا برود.
هوش مصنوعی: وقتی که در دل بینشی وجود نداشته باشد، حتی اگر حقیقت خود را به وضوح نشان دهد، چه فایدهای دارد؟ چون برای افراد نابینا، همه چیز یکسان است و تفاوتی بین چیزهای پنهان و آشکار وجود ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی که قدرت لذت بردن از زندگی و خوشگذرانی را نداری، ای دل، باید به زندگی سادهتر و تنگدستی راضی باشی. حالا که این سرنوشت از دنیای هستی برای تو مقدر شده، دیگر برای چه تلاش بیهوده کنی؟
هوش مصنوعی: عشق و محبت من مانند ذرهای درخشان است، اما آنقدر تحت تأثیر خورشید قرار دارم که در حال بیقراری و آشفتگی هستم. اگر نور او بر کوهها بتابد، این ناامیدی و بیقراری از پا درخواهد آمد.
هوش مصنوعی: در این بیابان، به خاطر ناتوانیام به زمین افتادهام. به گونهای که میدانی، نسیم لطیف پیامی از لطافت و محبت را به همراه داشته باشد و آن را از مجنون به سمت لیلا برساند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در عشق و آرزوی تو، هر کسی به دنبال تو میگردد و تمام دنیا در جستجوی تو هستند. حتی مؤمنان به سمت کعبه و مسیحیان به سوی دِیر میروند، ولی در حقیقت همه به تو فکر میکنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
احن شوقا الی دیار لقیت فیها جمال سلمی
که می رساند ازان نواحی نوید لطفی به جانب ما
به وادی غم منم فتاده زمام فکرت ز دست داده
نه بخت یاور نه عقل رهبر نه تن توانا نه دل شکیبا
زهی جمال تو قبله جان حریم کوی تو کعبه دل
[...]
اگر به گلشن ز ناز گردد قدِ بلندِ تو جلوهفرما
ز پیکرِ سرو، موجِ خجلت شود نمایان چو می ز مینا
ز چشمِ مستت اگر بیابد قبولِ کیفیّتِ نگاهی
تپد ز مستی به رویِ آیینه نقشِ جوهر چو موجِ صَهبا
نخواند طفلِ جنون مزاجم خطی ز پست و بلندِ هستی
[...]
رهی ندارم بغیرکویت، الیک رجعی، لدیک زلفا
فلا تکلنی الی سواکا، الستُ شیب و لست شابا
منم فتاده، به دست اقران،چو پیر کنعان به شام هجران
ذهاب حزنی، جلاء عینی، صباح وصلک، اذا تجلی
عبث مسوزان به نارحرمان ، گذشت نتوان ز جان جانان
[...]
زهی تجلی نموده حسنت، به چشم وامق، ز روی عذرا
به یک کرشمه ربوده چشمت توان یوسف دل زلیخا
سواد مویت شکنج سنبل، صفات رویت ورق ورق گل
کشیده مستان قدح قدح مل، ز جام لعلت به جای صهبا
به ملک ایجاد اگر نبودی فروغ مهرت کجا نمودی
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.