گنجور

 
مشتاق اصفهانی

خوانم او را دعا همین باشد

وز دعا مدعا همین باشد

بس درین محفلم می و معشوق

تا همانست و تا همین باشد

رودم دل کجا ز کنج لبت

گوشه دلگشا همین باشد

در وداع تو تا دل و جان هست

تا همانست و تا همین باشد

چون پی محملت ننالد دل

ناقه‌ات را درا همین باشد

دردمند توام دوا چه کنم

من ودردت دوا همین باشد

از در او کجا رود مشتاق

شه همان و گدا همین باشد

 
 
 
جامی

رخ نمودی صفا همین باشد

خط فزودی بلا همین باشد

کارم از طره تو درهم شد

کار باد صبا همین باشد

کشمت گفته ای برای خدا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه