غوکی در جوار ماری وطن داشت، هرگاه که بچه کردی مار بخوردی، و او بر پنج پایکی دوستی داشت. بنزدیک او رفت و گفت: ای بذاذر، کار مرا تدبیر کن که مرا خصم قوی و دشمن مستولی پیدا آمده ست، نه با او مقاومت میتوانم کردن و نه از اینجا تحویل، که موضع خوش و بقعت نزه است، صحن آن مرصع بزمرد و میناو مکدل ببسد و کهربا
آب روی آب زمزم و کوثر
خاک وی خاک عنبر و کافور
شکل وی ناپسوده دست صبا
شبه وی ناسپرده پای دبور
پنج پایک گفت: با دشمن غالب توانا جزبمکر دست نتوان یافت، و فلان جای یکی راسوست؛ یکی ماهی چند بگیر و بکش و پیش سوراخ راسو تا جایگاه مار میافگن، تا راسو یگان یگان میخورد، چون بمار رسید ترا از جور او باز رهاند. غوک بدین حیلت مار را هلاک کرد. روزی چند بران گذشت. راسو را عادت باز خواست، که خوکردگی بتر از عاشقی است. بار دیگر هم بطلب ماهی بر آن سمت میرفت، ماهی نیافت، غوک را با بچگان جمله بخورد.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: داستان دربارهی یک غواکی است که در کنار ماری زندگی میکند. غواک به دلیل وجود یک دشمن قوی از او کمک میخواهد. او به دوستش، پنج پایک، مراجعه میکند و از او میخواهد که راه حلی پیدا کند. پنج پایک میگوید که تنها با فریب میتوان با دشمن مقابله کرد و پیشنهاد میکند که از یک راسو و ماهی برای به دام انداختن مار استفاده کند. غواک این نقشه را اجرا میکند و موفق میشود مار را نابود کند. اما پس از مدتی، راسو به عادتش برمیگردد و غواک و بچههایش را میخورد. داستان به اینکه عادتکردگی بدتر از عاشقی است، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: غوکی در کنار ماری زندگی میکرد. هر بار که بچهاش بزرگ میشد، مار آنها را میخورد. او با پنج پایکی که داشت، دوستانه با مار ارتباط برقرار کرده بود. به نزد او رفت و گفت: «ای آفریننده، لطفاً به من کمک کن. دشمنی قوی و قدرتمند پیدا کردهام که نمیتوانم با او مقابله کنم و نمیتوانم از اینجا دور شوم، چون اینجا جای خوبی است و محیطش زیباست. در اینجا چونبهای رنگارنگ و جذاب وجود دارد و محیطش مانند جواهری درخشان است.»
هوش مصنوعی: آب زمزم و کوثر، که هر دو از ارزش و مقدس به شمار میآیند، بر روی آب قرار دارند. و خاک او (شخص مورد نظر) دارای عطر و بوی خوشی مانند عنبر و کافور است.
هوش مصنوعی: شکل او را نسیم صبحگاهی نپسندیده و مانند او هم پای حشرهای دراز و آزاردهنده نیست.
هوش مصنوعی: پنج پا گفت: برای غلبه بر دشمن قوی، نمیتوان به غیر از مکر و تدبیر اقدام کرد. در جایی، یک راسو وجود دارد؛ یکی، چند ماهی بگیر و آن را به سوراخ راسو برسان تا مارها را به آنجا هدایت کنی، تا راسو یکی یکی آنها را بخورد. وقتی به مار رسیدی، تو را از مشکلات او نجات میدهد. غوک به این شیوه مار را نابود کرد. چند روز گذشت. راسو دوباره برمیگردد و به دوستانش میگوید که عادتهای ناشی از این حالت خطرناکتر از عشق است. بار دیگر به دنبال ماهی میرود، اما چیزی پیدا نمیکند و در نهایت غوک و بچههایش توسط راسو خورده میشوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.