چو آمد برآویخت توپال شیر
به پیش صف شاه ارژنگ چیر
چو ارژنگ آندید آمد بکین
بجنبید گفتی ز لشکر زمین
گرفتند توپال را در زمان
بیامد هیاهوی کند آوران
ستمکاره توپال شیر نر
درافتاد در لشکر بی شمر
جهان کرد بر شاه ارژنگ تنگ
ز خون شد زمین هر طرف لاله رنگ
سپهبد به نیروی پروردگار
برون آمد از لشکر بی شمار
بیاورد شنگاوه در پیش شاه
کشیدند از رزم دست آن سپاه
دو لشکر دگر باره بر جای شد
همی برفلک ناله نای شد
ستم کاره کوپال در دشت جنگ
به ایستاده و گرز کینش به چنگ
سپهدار برداشت پیچان کمند
برآورد کردند سرکش سمند
برآویخت با گرد توپال شیر
میان دو لشکر چو شیر دلیر
بدانست توپال کاندر نبرد
نتابد ابا آن یل شیره مرد
بتابید سر پیل را در زمان
که آمد سپهبد چو شیر ژیان
درانداخت در گردنش خم خام
سرگرد توپال آمد بدام
کشیدش ز بالا بزیر آن دلیر
فرو رفت و برداشت خنجر چو شیر
سرش را بزد دست و از تن برید
ز میدان کین پیش شاه آورید
برآورد دم ناله کوه نای
فرو رفت ارژنگ از باد پای
سر بی بها برگرفت آن زمان
بخون پدر خورد خونش روان
ببوسید روی و بر شهریار
بسر کرد ارژنگ شه زر نثار
چو هیتال آن دید بگریست خون
که شد بختم اکنون و گشتم نگون
برادر بشد کشته خویش من
گرامی سه فرزند من پیش من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.