گنجور

 
محتشم کاشانی

ای مالک ملک سپه مملکت مدار

در ملک خویش آتش آزار را بکش

بعضی ز کفر پیرو اسلام نیستند

اسلام را مدد کن و کفار را بکش

جمعی ز کینه در پی آزار مردمند

آن دور مردمان دل آزار را بکش

اشرار از شرارهٔ قهر تو امینند

روشن کن این شراره و اشرار را بکش

وی عادل رحیم دل معدلت پناه

در معدلت بکوش و ستمکار را بکش

ما باسگان کوی تو یاریم و غیر غیر

با یار یاری کن و اغیار را بکش

در خاک خفته است مرا دشمنی چو مار

ثعبان تیغ برکش و آن مار را بکش

از ظلم و جور تشنه به خون دل من است

آن ظالم سیه دل خون‌خوار را بکش

ازرق بود به قول خدا دشمن رسول

آن ازرق منافق غدار را بکش

ور زان که انتقام من از وی نمیکشی

تیغ جفا بکش من بیمار را بکش