گنجور

 
محتشم کاشانی

گرچه بیش از حد امکان التفات یار هست

رشک هم چندان که ممکن نیست با اغیار هست

زخم نوک خار رابا خود ده‌ای بلبل قرار

کاندرین بستان گل بی‌خار را هم خار هست

اضطرابم دار معذور ای پری کانجا که تو

در ظهوری جنبش اندر صورت دیوار هست

صبرم آن مقدار میفرما که می‌خواهد دلت

گر زمان حسن میدانی که آن مقدار هست

چند بر ما عرض عشق عاشقان خود کنی

عشق اگر کم نیست ای گل حسن هم بسیار هست

گوش اهل عشق از نظم غزل بی‌بهره نیست

تا زبان محتشم را قوت گفتار هست