با من بدی امروز زاطوار تو پیداست
بدگو سخنی گفته ز گفتار تو پیداست
همت آئینهٔ نیر دلان صورت خوبت
این صورت از آئینهٔ رخسار تو پیداست
آن نکته سربسته که مستی است بیانش
ز آشفتگی بستن دستار تو پیداست
از خون یکی کردهای امروز صبوحی
از سرخوشی نرگس خونخوار تو پیداست
ساغر زده میآئی و کیفیت مستی
از بی سر و سامانی رفتار تو پیداست
داری سر آزار که تهدید نهانی
از جنبش لبهای شکر بار تو پیداست
دزدیده بهم بر زدهای خاطر جمعی
از درهمی طره طرار تو پیداست
در حرف زدن محتشم از حیرت آن رو
رفته است شعور تو ز اشعار تو پیداست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.