تو به زور حسن ایمن مشو از سپاه آهم
که من ضعیف پیکر ملک قوی سپاهم
شه چار رکن عشقم که به چار سوی غیرت
ز سیه گلیم محنت زدهاند بارگاهم
نه هوای سربلندی نه خیال ارجمندی
نه سراسری و خرگه نه غم سر و کلاهم
ز هجوم وحشیانم شده متفق سپاهی
که ز خسروی چو مجنون به ستیزه باج خواهم
ز جنون فزود هردم چو بلای ناگهانی
در و دشت در حصارم دد و دام در پناهم
زده سر ز باغ رویت چه گیاه خوش نسیمی
که گل جنون شکفته ز نسیم آن گیاهم
ز تو محتشم چه پنهان که دگر به قصد ایمان
ز بتان نامسلمان صنمی زده است راهم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساس ضعف و ناتوانی خود در مواجهه با قدرت و وحشیگری میگوید. او عشق را به عنوان یک پایه اساسی در زندگی خود میداند و از درد و رنجی که بر او رفته، سخن میگوید. او همچنین به جنون و شور عشقی اشاره میکند که او را درگیر کرده و در دنیایی پر از خطرات و چالشها قرار داده است. شاعر نسبت به زیبا شناسی و نیکیهای معشوق احساسات عمیق و پنهانی دارد و در نهایت به تاثیر منفی بتها و محبوبان غیرایمانی بر روی خود اشاره میکند.
هوش مصنوعی: تو به خاطر زیباییات فکر نکن که از عذابهای دلbroken خود در امان هستی، زیرا من با کمبود جسمیام، قدرت زیادی در درون دارم.
هوش مصنوعی: عشق من بر پایه چهار رکن است و به خاطر غیرتم، بار مصیبتها را در چهار سوی زندگیام به دوش میکشم.
هوش مصنوعی: نه آرزوی افتخار دارم، نه امید به مقام بلند، نه احساس سربلندی دارم و نه غم و اندوهی برای سر و کلاهم.
هوش مصنوعی: از حمله وحشیان، سپاهی به من حملهور شده است که چون مجنون، به جنگ با خسرو میروم و خواهان باج هستم.
هوش مصنوعی: با هر لحظه که میگذرد، جنونم بیشتر میشود. مثل یک بلا یا حادثه ناگهانی، من در محاصرهای از خطرات و مشکلات قرار دارم و در این شرایط، موجودات وحشی و دامهای خطرناک در اطرافم جمع شدهاند و من را در خود گرفتهاند.
هوش مصنوعی: با نگاهی به زیباییهای تو، چه گیاه خوشبو و دلنشینی به زودی شکوفا میشود که گلهای عشق و جنون از نسیم آن گیاه بچرخند و جوانه بزنند.
هوش مصنوعی: از تو، ای محتشم، چه چیزهایی پنهان است؟ اینکه دیگر به خاطر ایمانم به معبودان غیرمسلمان، دلیلی برای دوری از عشق تو وجود ندارد و به سمت عشقت گام برمیدارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
منم آن گدا که باشد سر کوی او پناهم
لقبم شه گدایان که گدای پادشاهم
شده راست کار بختم ز فلک که کرده مایل
به سجود سربلندی ز بتان کج کلاهم
لب خواهشم مجنبان که تمام آرزویم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.