به فنا بنده رهی میدانم
ره به آرامگهی میدانم
سیهم روی اگر جز رخ تو
آفتابی و مهی میدانم
دارد آن بت مژه چندان که درو
هر نگه را گنهی میدانم
نگهی کرد و به من فهمانید
که ازین به نگهی میدانم
گر ره صومعه را گم کردم
به خرابات رهی میدانم
داغهای دل خود را هر یک
سکه پادشهی میدانم
محتشم سایهٔ آن یکه سوار
من فزون از سپهی میدانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساسات عمیق خود را بیان میکند و به عشق و زیبایی معشوق اشاره میکند. او میگوید که در زندگی به دنبال آرامش است و اگرچه ممکن است راه را گم کند، اما همیشه به عشق و زیبایی معشوق ایمان دارد. داغهای دلش را به سکههای گرانبها تشبیه میکند و به وجود معشوق به عنوان منبع امید و نور اشاره میکند. در نهایت، او خود را تحت سایه محبوبش میداند و از آن به عنوان یک شگفتی بزرگ یاد میکند.
هوش مصنوعی: من میدانم که در نهایت همه چیز به نابودی میرود، ولی همچنان راهی برای رسیدن به سکون و آرامش وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر روی دیگری جز چهره تو نورانی و درخشان باشد، برای من مانند ماه است.
هوش مصنوعی: آن معشوقه آن چنان مژههایی دارد که هر بار که به او نگاه میکنم، گناهی را حس میکنم.
هوش مصنوعی: او نگاهی به من انداخت و به گونهای فهماند که از این پس با یک نگاه میتوانم وضعیت را درک کنم.
هوش مصنوعی: اگر در مسیر زندگی به بیراهه بروم و نتوانم به صومعه برسم، به خوبی میدانم که چگونه به خرابات بروم.
هوش مصنوعی: من به دردها و غصههای قلبم مانند سکههایی از طلا ارزش قائل هستم.
هوش مصنوعی: من به شدت بر این باورم که آن دلاور که در سایهاش هستم، از هر لشکری قویتر و برتر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.