لب پر سوال بر سر راهی نشستهام
سائل نیم به وعده ماهی نشستهام
زان شمع بس که داشتهام دوش اضطراب
گاهی چو شعلهٔ خاسته گاهی نشستهام
گل میدمد ز دامن و چشمم که روز و شب
با دستهٔ گلی چو گیاهی نشستهام
صیادوار ز آهوی دیر التفات او
پیوسته در کمین نگاهی نشستهام
دل ساخت سینه را سیه از دود خود ببین
در پهلوی چه خانهٔ سیاهی نشستهام
روز فریب بین که گذشت است محتشم
سالی که من به وعده ماهی نشستهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.