چو بر من زد آن ترک خون خوار تیغ
شد از خون گرمم شرر بار تیغ
شدم آن چنان کشته او به میل
که از میل من شد خبردار تیغ
نه چابکتری از تو هست ای اجل
باو سر فرو آر و بسپار تیغ
چه جائیست کوی تو کانجا مدام
ز در سنگ بارد ز دیوار تیغ
ازین بزم اگر دفع من واجبست
بنه ساغر از دست و بردار تیغ
شود بر زبان تا وصیت تمام
خدا را زمانی نگهدار تیغ
شده چشم مست تو خنجر گذار
تو در دست این مست مگذار تیغ
بقا سر بجیب فنا در کشد
اگر برکشد آن ستمکار تیغ
سگ آن دلیرم که وقت غضب
شود پیش او محتشم وار تیغ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.