گنجور

 
محتشم کاشانی

افکنده ره به کلبهٔ درویش خاکسار

سلطان شاه مشرب جم قدر کامکار

در چشم دهر کرد ز چرخم بزرگتر

کوچک نوازی که نمود آن بزرگوار

نور چراغ چشم مرا یک جهان فزود

چشم و چراغ خان جهانگیر نامدار

در عین افتقار رساندم به آسمان

از مقدم مبارک او فرق افتخار

هر ذره شد ز جسم خراب من اختری

سر زد چو در خرابهٔ من آفتاب‌وار

باران عام رحمت او برخلاف رسم

در تن اساس عمر مرا کرد استوار

کوتاه گشت پای اجل تا ز لطف گشت

بالین طراز محتشم خسته فکار

سلطان سرفراز که کردست ایزدش

تاج سر جمیع سلاطین روزگار

 
 
 
گلها برای اندروید
رودکی

ای خواجه، این همه که تو بر می‌دهی شمار

بادام تر و سه‌یکی و بهمان و باستار

مار است این جهان و جهانجوی مارگیر

از مارگیر مار برآرد همی دمار

کسایی

نیلوفر کبود نگه کن میان آب

چون تیغ آب‌داده و یاقوت آبدار

همرنگ آسمان و به کردار آسمان

زردیش بر میانه چو ماه ده و چار

چون راهبی که دو رخ او سال و ماه زرد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کسایی
عنصری

از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار

در دست مشک دارم و در دیده لاله زار

بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ

با لاله کار دارم از آن روی لاله کار

ماندست چون دل من در زلف او اسیر

[...]

فرخی سیستانی

یکروز مانده باز زماه بزرگوار

آیین مهر گان نتوان کرد خواستار

آواز چنگ وبربط و بوی شراب خوش

با ماه روزه کی بود این هر دو سازگار

ورزانکه یاد از و نکنی تنگدل شود

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
عسجدی

باران قطره قطره همی بارم ابروار

هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار

ز آن قطره قطره، قطره باران شده خجل

ز آن خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار

یاری که ذره ذره نماید همی نظر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه