صبا از کشور آن پاکدامان دیر میآید
ز یوسف بوی پیراهن به کنعان دیر میآید
سواری تند در جولان و شوری نیست در میدان
چرا آن شهسوار افکن به میدان دیر میآید
مگر از سیل اشگم پای قاصد در گلست آنجا
که سخت این بار از آن راه بیابان دیر میآید
همانا باد هم خوش کرده منزلگاه جانان را
که بر بالین این بیمار گریان دیر میآید
تو را انگشت همدم کافت جان تو زود آمد
مرا این میکشد کان آفت جان دیر میآید
برای میهمانی میکنم دل را کباب اما
دلم بسیار میسوزد که مهمان دیر میآید
تو داری محتشم ز آشوب دوران کلفتی منهم
دلی پر غصه کان آشوب دوران دیر میآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه شد یارب که آن سرو خرامان دیر می آید
سوار چابک من سوی میدان دیر می آید
ز هر سویی سپاهی از پریرویان رسید اما
چه حاصل دادخواهان را که سلطان دیر می آید
ز جانم یک رمق مانده ست و تیغش آرزو دارم
[...]
رهی دارم که از دوری به پایان دیر میآید
سری کز بی سرانجامی به سامان دیر میآید
به پیراهن دریدن تا به دامان میرود دستم
ز ضعفم چاک پیراهن به دامان دیر میآید
صبا جنبید و میدان رفته شد یارب چرا این سان
[...]
ز هجران کار دلتنگی به سامان دیر می آید
که دست ناتوانم، تا گریبان دیر می آید
به رنگ شمع می سازم، به آه سینه سوز خود
به گوشم نالهٔ مرغ سحر خوان دیر می آید
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.