رهی دارم که از دوری به پایان دیر میآید
سری کز بی سرانجامی به سامان دیر میآید
به پیراهن دریدن تا به دامان میرود دستم
ز ضعفم چاک پیراهن به دامان دیر میآید
صبا جنبید و میدان رفته شد یارب چرا این سان
به جولان آن سوار گرم جولان دیر میآید
دل و جان از حسد در آتش انداز انتظار او
سپه جمعست میدان گرم و سلطان دیر میآید
از آن سو صد بشارتها فغان دادند زین جانب
به استقبال جانهم رفت و جانان دیر میآید
دلم بهر نگاه آخرین هم میتپد آخر
که شد پیمانه پر آن سست پیمان دیر میآید
طبیب محتشم را نیست در عالم جز این عیبی
که بر بالین بیماران هجران دیر میآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره دلتنگی و انتظار شاعر برای معشوقش است. او با اشاره به دوری و نرسیدن معشوق، احساسی از ناامیدی و حسرت را بیان میکند. شاعر به بیتابی و ضعف خود در این انتظار اشاره میکند و از دل و جانش که در آتش حسد نسبت به دیگران میسوزد، سخن میگوید. او به بشارتهایی که از طرف دیگران میآید و به تاخیر در آمدن معشوق، نالان است و در نهایت به حسرت آخرین نگاه معشوق میپردازد. شاعر در این انتظار عمیق، تمثیلهایی از بیماری و درمان نیز به کار میبرد، که نشاندهنده عمیق بودن درد و longing او برای وصال است.
هوش مصنوعی: من راهی دارم که به خاطر دوری، طولانیتر میشود و سرّی دارم که از خاطر بیثمر بودن، به آرامش نمیرسد.
هوش مصنوعی: دست من به خاطر ضعف و ناتوانی، پیراهنم را پاره میکند و این چاک باعث میشود که به دامان دیگری برسد، اما این کار زمانبر است و دیر به نتیجه میرسد.
هوش مصنوعی: باد به حرکت درآمد و میدان خالی شد. ای کاش دلیلی برای این تأخیر سوار پرجنب و جوش پیدا شود.
هوش مصنوعی: دل و جان از حسد به آتش میسوزند؛ انتظار او همچون سپاهی است که در میدان نبرد آمادهباش است و ولی او دیر میرسد.
هوش مصنوعی: از سمت دیگر، خبرهای خوش زیادی به گوش رسید و در این طرف، من با اشتیاق منتظر محبوبم هستم که دیر میرسد.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر آخرین نگاهی که شاید به تو بیفتم، همچنان میتپد. انگار پیمانه عشق پر شده و این دل سست، مدت زیادی است که انتظار میکشد اما تو هنوز نیامدهای.
هوش مصنوعی: پزشک محترم هیچ عیبی در دنیا ندارد جز اینکه درد جدایی بیمارانش دیرتر از همه چیز به سراغ آنها میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه شد یارب که آن سرو خرامان دیر می آید
سوار چابک من سوی میدان دیر می آید
ز هر سویی سپاهی از پریرویان رسید اما
چه حاصل دادخواهان را که سلطان دیر می آید
ز جانم یک رمق مانده ست و تیغش آرزو دارم
[...]
صبا از کشور آن پاکدامان دیر میآید
ز یوسف بوی پیراهن به کنعان دیر میآید
سواری تند در جولان و شوری نیست در میدان
چرا آن شهسوار افکن به میدان دیر میآید
مگر از سیل اشگم پای قاصد در گلست آنجا
[...]
ز هجران کار دلتنگی به سامان دیر می آید
که دست ناتوانم، تا گریبان دیر می آید
به رنگ شمع می سازم، به آه سینه سوز خود
به گوشم نالهٔ مرغ سحر خوان دیر می آید
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.