گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
محتشم کاشانی

عاشقان نرد محبت چو به دلبر بازند

شرط عشق است که اول دل و دین دربازند

آن چه جان دو جهان افکند آسان بگرو

نرد شوخی است که خوبان سمنبر بازند

ز دیاری که ز یاد از همه می‌باید باخت

حکم ناز است که طایفه کمتر بازند

بر سر داد محبت که حسابی دگرست

بی‌حسابست که تا سر بود افسر بازند

نرد دعویست که چون عرصه شود تنگ آنجا

سروران افسر و بی‌پا و سران سر بازند

بندی شش جهتم فرد چو آن مهرهٔ نرد

کش جدا در عقب عقده ششدر بازند

هست در عشق قماری که حرج نیست در آن

گرچه بر روی مصلای پیامبر بازند

محتشم نرد ملاقات بتان باعشاق

هست خوش خاصه کز افراط مکرر بازند