یارم طریق سرکشی از سر گرفت و رفت
یکباره دل ز بی دل خود بر گرفت و رفت
رو دروبال کرد مرا اختر مراد
کان مه پی رقیب بد اختر گرفت و رفت
غلطان به خاک بر سر راهش مرا چو دید
دامن کشان ز من ره دیگر گرفت و رفت
گفتم عنان بگیر دلم را که میرود
آن بیوفا عنان تکاور گرفت و رفت
یک نکته گفتمش که ز من بشنو و برو
صد نکته بیش بر من ابتر گرفت و رفت
دل هم که خوی با ستم عشق کرده بود
دنبال آن نگار ستمگر گرفت و رفت
ای محتشم بسوز فراق این زمان بساز
کان افتاب سایه ز ما برگرفت و رفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.