گنجور

 
محتشم کاشانی

آینهٔ جان به جز آن روی نیست

سلسلهٔ دل به جز آن موی نیست

رخ اگر اینست که آن ماه راست

روی دگر ماه وشان روی نیست

قد اگر این است که آن سرور است

سرو سهی را قد دلجوی نیست

نکهت اگر نکهت گیسوی اوست

یک سر مو غالیه را بوی نیست

گر سخن اینست که او می‌کند

در همهٔ عالم دو سخنگوی نیست

خوی بد از فتنه‌گریهای اوست

یار به از دلبر بدخوی نیست

محتشم از جان چو سگ کوی اوست

آه چرا بر سر آن کوی نیست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode