به شاه باد مبارک، قبای سلطانی
به همت شه مردان، علی عمرانی
ابوالائمه، امام مبین، لسان الله
مبین حکم و معضلات فرقانی
به حکم آن که یدالله بود، توان گفتن
که هست عالم ایجاد را، علی بانی
به انبیاء همه زآدم گرفته تا خاتم
مدد رسید از او، آشکار و پنهانی
ابوالبشر چو از و علم یافت، گردیدند
فرشتگان، بر او معترف به نادانی
زناخدایی الطاف او سفینه ی نوح
زچار موج حوادث، نگشت طوفانی
نسیم عاطفتش بر خلیل چون به وزید
نمود آتش سوزان، او گلستانی
نموده اند زلعلش، مسیح و هارون وام
یکی طریقه ی احیا، یکی سخندانی
به کوه طور، تجلی نمود چون روشن
کلیم یافت رهایی، زتیه حیرانی
نظر به جانب یوسف چو داشت، روشن گشت
به لمس پیرهنش، چشم پیر کنعانی
چو موم در کف داود، نرم شد آهن
زعون قوت بازوی او، به آسانی
زیمن بندگی او، شهنشه اسلام
گرفت خاتم شاهی و یافت سلطانی
غلام شاه ولایت، مظفرالدین شاه
که ذات فرخ او آیتی است یزدانی
به پاکی گهر و خلق خوب و خلق نکو
فرشته ای است عیان، در لباس انسانی
شهنشهی که پی کسب عز و جاه و شرف
به خاک درگه او، چرخ سوده پیشانی
زبیم گرگ ستم ایمنند گله ی خلق
خدای تا که به او داده شغل چوپانی
اگر زدست و دل شه، نشانه ای خواهی
ببین به بحر محیط و به ابر نیسانی
ملک به حشمت و شوکت، دوم سلیمان است
چنان که صدر فلک قدر آصف ثانی
ابوالصدور علی اصغر بن ابراهیم
که کاخ فضل و کرم راست همتش ثانی
به هر چه رأی نماید، ظفر رسد او را
زدست حق، شه مردان علی عمرانی
ز وصف خاتم شه شد جهان مسخر من
نداشت فیض چنین خاتم سلیمانی
به میمنت شه اعلی جلوس کرده نگاه
خور سماوی سال جلوس شه دانی
به دست و تارک او جاودان و فرخ باد
نگین سلطنت وافر جهانبانی
گرفت روی زمین را «محیط» تا گردید
لالی سخنش، شمع بزم خاقانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب
چه آب جویم از جوی خشک یونانی؟
برای پرورش جسم جان چه رنجه کنم؟
که: حیف باشد روح القدس به سگبانی
به حسن صوت چو بلبل مقید نظمم
[...]
مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب
چه آب جویم از جوی خشک یونانی
برای پرورش جسم و جان چه رنجه کنم
که حیف باشد روح القدس بسگبانی
بحسن صوت چو بلبل مقید نظمم
[...]
مخوان فسانهٔ افراسیابِ تورانی
مگوی قصهٔ اسفندیارِ ایرانی
سخن ز خسرو و سلطانِ هفت کشور گوی
که خَتْم گشت بدو خسروی و سلطانی
معزِّ دینِ خدای و خدایگانِ جهان
[...]
در آمد از غم تو ، ای بخوبی ارزانی
بکار من چو سر زلف تو پریشانی
کنم بطبع فدای تو دیده و دل و جان
که تو عزیزتر از دیده و دل و جانی
بنفشه زلفی و گل خدی و چه می گویم؟
[...]
به هرزه بر سر دنیا مشو به نادانی
که چون توئی بچنین کار نیست ارزانی
چو عمر ضایع کردی بر آن پشیمان باش
اگرچه سود ندارد کنون پشیمانی
غم جهانی بر جان خویشتن چه نهی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.