گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
محیط قمی

ای در وجود تو کون و مکان عدم

نتوان حدوث ذات تو را فرق از قدم

با نسبت وجود تو هستی کائنات

مانند هستی قطرات است نزد یَم

«لَولاکَ لَما خَلَقتُ اللَفلاکَ» در ثبات

ای خسرو «لعمرک» به سرود ذوالکرم

هستی تو اصل هستی و دفتر وجود

هستند فرع ذات تو اشیا، زبیش و کم

عنوان نگار نامه ی هستی تو بوده ای

زآن پیشتر که خلق شود لوح با قلم

تو عقل اولی و نخستین عطای حق

تو ختم انبیایی و تو هادی اُمَم

شاها به یک اشاره ی ابروی تیغ تو

گردید راست، رایت دین، پشت کفر خم

افزون تو و مقام تو ز ادراک ماسوی

این بهترین سلاله ی ارواح محترم

در بندگی تو «ان عبد» همی سرود

شاهی که ذات او به خدایی است متهم

جایی که جبرییل امین را نبود راه

رفتی برون نهادی از آنجای هم قدم

حَیَّ عَلَی الصَّلوة: و حَیَّ عَلَی الفَلاح

فرخنده ذکر مهد تو بوده است، دمبدم

باقی بود زمان تو تا رستخیز

نی نی خطا سرودم در رستخیز هم

شق القمر نمودی و زین معجز شگفت

بر گنبد سپهر زرفعت زدی علم

گاه ولادت تو شد آثار بس پدید

و آن جمله بر صحیفه ی عالم بود رقم

گسترده خوان جود تو در عرصه ی وجود

آن سان که حرص گشته از آن ممتلی شکم

شد نعمت ولای تو و اهل بیت تو

ما را نصیب از کرم سابغ النعم

از فر خجسته اسم تو احمد گرفته زیب

فرخ کتاب ایزدی ای شاه محتشم

عاجز بود زبان «محیط» از ثنای تو

ای بهترین سلاله ی ارواح محترم

بر ذات فرخ تو و فرخنده عترتت

بادا درود بی حد تا حشر دمبدم