گنجور

 
غروی اصفهانی

با نیک و بد دنیا خوش باش

چون بادۀ صافی بیغش باش

بر خاک چو آب برم آرام

وز باد هوی نه چو آتش باش

از خلق زمانه کناره بگیر

یا با همگی بکشاکش باش

با مردم نادان کله مزن

تسلیم کن و بز اخفش باش

از دیو طبیعت دوری کن

دیوانۀ یار پریوش باش

جمعیت خاطر اگر طلبی

چون زلف نگار مشوش باش

گر نقش نگار همی جوئی

از اشک و سرشک منقش باش

چون مفتقر اندر کوی وفا

از روی نیاز بلاکش باش

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode