شیخ گفت: من کان حیوته بنفسه فحیوته الی ذهاب روحه و من کان حیوته بالاخلاص و الصدق فهو حی بقلبه ینقل من دار الی دار. پس گفت: الاخلاص الذی لایکتبه الملکان ولایطلع علیه انسان.
شیخ گفت هرکس کی بنفس زنده است به مرگ بمیرد و هرکه باخلاص و صدق زنده است هرگز نمیرد، از سرایی به سرایی نقل کند. پس شیخ گفت:
یا عزَّ اُقْسِمُ بِالَّذِی اَنَا عَبدُه
وَلَهُ الحجیجُ وَما حَوَت عَرفات
لا ابتَغِی بَدَلاً سِواکِ خَلیلةً
فَثِقی بِقَولی وَالکِرامُ ثقات
وَلَو اَنَّ فَوقی تربةً وَدَعَوْتنی
لَاَجَبْتُ صوتِکَِ وَالعِظامُ رُفات
وَاِذا ذَکَرتُکِ یا خَلُوب تَقَطَّعَتْ
کبدی عَلَیْکِ وَزادَتِ الحَسَرات
پس شیخ را وقت خوش گشت و این بیت بگفت:
گر مرده بوم برآمده سالی بیست
چند پندرای که گورم از عشق تهیست
گر دست بخاک برنهی کاینجا کیست
آواز آید که حال معشوقم چیست
پس شیخ گفت معشوقۀ موحدان آن سر پاکست و این سر باقی بود آن سر بنظر حقّ قایمست و حقّ راست و از نصیب خلق پاکست و درین قالب عاریتی است هر کرا آن سر هست حَیّ است و هر کرانیست او حیوانست.
شیخ گفت روزی بر سر منبر: الامن عاش باللّه لایموت ابدا.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.