حکایت شمارهٔ ۱۱
آوردهاند که چون آن انکار از درون استاد امام برخاست، در درون استاد امام از سماع خانقاه شیخ بگذشت، در خانقاه سماع میکردند و صوفیان را وقت خوش شده و شیخ با ایشان موافقت کرده، استاد درانجا درنگریست، بخاطرش درآمد کی در مذهب چنین است کی هرک در رقص کردن گرد در گردد گواهی او بنشنوند و عدالت را باطل گرداند. دیگر روز شیخ را بدعوتی میبردند و استاد امام جایی میرفت، بر سر چهار سوی بیکدیگر رسیدند و سلام گفتند، شیخ گفت یا استاد مَتی رَاَیتَنا فِی صَفِّ الشُهود؟ استاد امام دانست کی این جواب آن اندیشه است که دی روز بر خاطر او گذشته است. آن داوری نیز از خاطر او برخاست. روزی دیگر استاد امام بر دَرِ خانقاه میگذشت و شیخ فرموده بود کی سماع میکردند و شیخ را حالتی بود و جمع را وقت خوش گشته بود و قوّال این بیت میگفت، بیت:
از بهر بتی گبر شوی عارنبو
تا گبر نشی ترا بتی یارنبو
انکاری از آن بیت بدل استاد امام درآمد و گفت اگر همۀ بیتها بوجهی تفسیر توان کرد، این بیت از آن جمله است کی این را هیچ توجیهی نتوان نهاد و شیخ برین خوش گشته است. این بر خاطرش بگذشت، اظهار نکرد و برفت. بعد از آن روزی استاد امام به نزدیک شیخ درآمد، چون بنشستند شیخ روی باستاد امام کرد و گفت ای استاد:
از بهر بتی گبر شوی عار نبو؟
تا گبر نشی ترا بتی یار نبو؟
بوجه استفهام، کی خود عارت نیاید که از بهر بتی گبر شوی و تا گبر نگردی یار تو نتواند بود؟ چون استادامام وجه تفسیر این بیت بشنید که با چنان خاطر و علمی کی او را درین راه بود،، اقرار داد که سماع شیخ را مباحست و مسلم، و در سر توبه کرد که بعد از آن بر هیچ حرکت شیخ انکار نکند. بعد از ان هر روز نزدیک شیخ آمدی یا شیخ بروی رفتی.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: استاد امام که در آغاز نسبت به سماع و شیخ نگرانی داشت، پس از تجربیات و مشاهدههایش در خانقاه شیخ، تحت تأثیر قرار گرفت. او در حینی که صوفیان به سماع مشغول بودند، به این فکر افتاد که رقص و سماع میتواند تأثیرات مثبت داشته باشد، اما همچنان نسبت به برخی اشعار و بیتها دچار تردید بود.
پس از شنیدن بیتی از قوال که اشاره به بتی و گبر داشت، استاد امام به طور خاص به تفسیر آن بیت فکر کرد و متوجه شد که شایستگیای برای انکار ندارد. در نهایت، وقتی شیخ به او گفت که این تفسیر نیاز به درک صحیحی دارد، استاد امام با توجه به اطلاعات و دانشش، به این نتیجه رسید که سماع شیخ مباح و مسلم است و تصمیم گرفت که از آن پس به هیچ حرکتی از شیخ اعتراض نکند و رابطه نزدیکی با او برقرار کند. از آن روز به بعد، استاد امام هر روز نزد شیخ میرفت یا او به خانهاش میآمد.
هوش مصنوعی: روایتی وجود دارد که وقتی انکاری از عمق وجود استاد امام سر زد، این احساس او از شنیدن سماع در خانقاه شیخ نشأت گرفت. در آنجا، صوفیان به رقص و پایکوبی مشغول بودند و شیخ نیز با آنها همصدا شده بود. استاد امام در آنجا توقفی کرد و به یادش آمد که در مذهب به این صورت است که هر کس برود در رقص، گواهی او را میپذیرند و این وضعیت میتواند عدالت را زیر سوال ببرد. روز بعد، در حین اینکه شیخ به جایی دعوت شده بود، استاد امام نیز به مقصدی میرفت و در چهارراهی با هم دیدار کردند و سلام کردند. شیخ پرسید: "ای استاد، کی ما را در صف شهداء دیدی؟" استاد امام متوجه شد که این سوال اشارهای به تفکری است که روز قبل در ذهنش شکل گرفته بود. روز دیگری، استاد امام از در خانقاه عبور میکرد و شیخ ندا داده بود که سماع انجام میدهند و شیخ حال خوشی داشت و جمعیت نیز در حال شادی بودند و قوال مشغول خواندن یک بیت شعر بود.
هوش مصنوعی: برای محبتِ معشوق، خود را به زحمت میاندازی، اما اگر خودت را در این مسیر گم کنی، او نیز به تو توجهی نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: استاد امام به شعر معروفی اشاره کرد و گفت که حتی اگر دیگر اشعار را به نوعی تفسیر کنیم، این شعر قابل توجیه نیست و شیخ از آن بسیار خوشحال شده است. او این موضوع را در دل خود نگه داشت و چیزی نگفت. مدتی بعد، استاد امام به نزد شیخ رفت و وقتی نشسته بودند، شیخ به استاد امام گفت: "ای استاد..."
هوش مصنوعی: آیا برای پرستش بتان از دست بگذارید و ذلت بپذیرید؟ در حالی که هیچ رابطه ای با آنها ندارید، آیا ارزش آن را دارد؟
هوش مصنوعی: آیا خود را ننگین نمیکنی که به خاطر یک بت، به کافر تبدیل شوی و تا زمانی که کافر نشوی، یار تو نمیتواند باشد؟ زمانی که استاد امام تفسیر این بیت را شنید، با آن ذهن و دانشی که در این مسیر داشت، اعتراف کرد که سماع شیخ جایز و مسلم است و بعد از آن تصمیم گرفت دیگر بر هیچ حرکت شیخ ایرادی نگیرد. از آن پس هر روز به ملاقات شیخ میرفت یا شیخ به نزد او میآمد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.