قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اسم یخبر عن جلال ازلی و جمال سرمدی جلال لیس له زوال، جمال لیس له انتقال جلال هو استحقاقه لجبروته، جمال هو استحقاقه لملکوته جلال من کاشفه به فاوصافه فناء فی فناء، جمال من لاطفه به، فاحواله بقاء فی بقاء. بنام او که در ازل پیش از وجود کائنات و محدثات خود او بود جلّ جلاله، تنها بیقلّت، دانا بیعلّت، توانا بیحیلت، باقی ببقاء خویش، متعالی بصفات خویش، متکبّر بکبریاء خویش، قدّوس بصمدیّت خویش، موجود بذات احدی، موصوف بصفات سرمدی، پاک از عیب، دور از وهم، بیرون از قیاس، یگانه و یکتا در نام و در نشان، آفریدگار جهان و جهانیان. خلق را بیافرید چنانک خود خواست، تا هستی وی بدانند، خداوندی وی بشناسند از صنع وی بر کمال علم و قدرت وی دلیل گیرند، اینست که ربّ العالمین گفت: وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ معناه: الّا لآمرهم ان یعبدونی. جنّ و انس را نیافریدم مگر آن را تا بفرمایم که مرا پرستند، پاکی و بیعیبی من بدانند، سبّوحی و قدّوسی مرا بشناسند. همانست که مصطفی (ص) بر خصوص فرمود که: سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی ای «سبّح ربّک» بمعرفة اسمائه و اسبح بسرّک فی بحار علائه و استخرج من جواهر علوّه و سنائه ما ترصّع به عقد مدحه و ثنائه. ابن عباس گفت: مصطفی را (ص) و امّت وی را در اوّل سوره بنماز و ذکر فرمود. ای صلّ بامر «ربّک». و در آخر سوره ایشان را در اداء نماز و ذکر بستود که: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّی وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّی بپیروزی و نجات و نجاح پیوست بندهای که سه چیز بجای آورد، و آن سه چیز ارکان ایمان است. «تزکّی» تصدیق است از میان جان، وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ شهادتست بر زبان، «فَصَلَّی» عمل است بارکان و از اعمال نماز بذکر مخصوص کرد، زیرا که نماز معظم اعمال است و بهینه احوال است، میدان خدمتکاران است و بوستان وفاداران است و قربان پرهیزگارانست. مصطفی (ص) گفت: «الصّلاة قربان کلّ تقیّ»
خطیب قربتست و شفیع زلّت، وکیل حضرت است و متقاضی رحمت. گناهان را مکفّر کند، سینه را منوّر کند، بنده را بعطر طاعت معطّر کند، دل وی از فحشا و منکر مطهّر کند. إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ لکن این آن وقت بود که بشرائط و شرایع آن قیام کند، فرایض و سنن و آداب آن بر وفق فرمان تمام کند، تن را بآب طهارت از نجاسات پاک کند، دل را بآب صیانت از جنابت نفس خالی کند، بتن بمقام خدمت آید، بدل در میدان همّت آید. بخاطر در حضرت حاضر بود، بحرمت باشد. ازین جانب بدان جانب ننگرد، عاجزوار دست بتکبیر بر آرد، چنانک اسیران دست وابند دهند، دست بر هم نهد. چون محتاجان در نیاز باز کند. سنّت چنانست که: بدست راست دست چپ گیرد، و این دست گرفتن نشان عهدست و بیان عقدست و نشان مبایعت با حقّ است که میگوید جلّ جلاله: إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ بنده میگوید: خداوندا من این دست راست خود نائب دین ساختم، و دست چپ نائب خود ساختم، و با دین عقد بستم و با تو عهد کردم که روی از حضرت نگردانم و از تو بر نگردم. و این عهد در حقیقت بیان آن عقد ازلی است که ربّ العزّة میگوید: إِنَّ اللَّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ و عهد آنست که میگوید: «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی» روی عن رسول اللَّه (ص) عن اللَّه عزّ و جلّ قال جلّ جلاله: «انّ لی مع المصلّین ثلاث شرائط: احدیها تنزل الرّحمة من عنان السّماء الی مفرق رأسه ما دام فی صلوته، و الثّانیة حفّته الملائکة باجنحتها، و الثّالثة اناجی معه کلّما قال: یا ربّ اقول: لبّیک». ثمّ قال النّبیّ (ص): «لو علم المصلّی من یناجی ما التفت».
قوله: بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا خطاب با مؤمنان است و سخن بر مخرج شکایت بیرون داده که شما از طاعت و عبادت ما روی گردانیدهاید و این جهان فانی بر جهان باقی گزیدهاید. نمیدانید که آفتاب بقاء این دنیا سریع الغروب است، زندان لشگر ایمان است، غدّار وفانماست، کیّال هوس پیماست، غول مردم هماناست، مردریگی مردار زهری عسل طعم، دیوی فریبنده مردان را بدو ادب کنند، مدّعیان را بدو آزمایش کنند. مصطفی (ص) اوّل قلم فتوی در وی این راند که: «حلالها حساب و حرامها عذاب».
اگر حلالست بیحساب و عتاب نیست، و اگر حرام است جز عذاب و عقاب نیست. آن گه برو لعنت کرد که: «الدّنیا ملعونة ملعون ما فیها سوی ذکر اللَّه».
نیکو گفت آن جوانمرد که در ذمّ دنیا گفته:
چه مانی بهر مرداری چو زاغان اندرین پستی؟
اگر دینت همی باید، ز دنیا دار می بگسل
ورت دنیا همی باید، بده دین و ببر دنیا
ور از دوزخ همی ترسی، بمالی بس مشو غرّه
که اینجا صورتش مالست و آنجا شکلش اژدرها
قفص بشکن چو طاووسان، یکی بر پر بر این بالا
اینست اشارت وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ وَ أَبْقی، سرای آخرت قرارگاه مؤمنانست و جای ناز دوستانست. قال اللَّه تعالی: یا قَوْمِ إِنَّما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا مَتاعٌ وَ إِنَّ الْآخِرَةَ هِیَ دارُ الْقَرارِ.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.