یارم به سفر شد ای مسلمانان
دل همره او و همره دل جان
ای رفته و برده جان و دل باز آی
از بهر خدای تا کی این هجران
با وصل رهی یکی زمان بنشین
وین آتش هجر خویش را بنشان
دانم که ز حال گشته باشی تو
مشک و گل تو شده به دگرسان
مشک تو ز گرد عنبر اشهب
وز مهر گل تو لاله نعمان
هر حال که باشدت به راه اندر
زنهار به سوی بنده بنویس آن
تا گرت به راه رود پیش آید
خشکش کنم از تف دل سوزان
ور خشکی دشت سارت آید پیش
از دیده خود فرستمت باران
نه نه نفرستمت که ترسم من
کاین صاعقه گردد آن شود طوفان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساس دلتنگی و هجران شاعر نسبت به یار و معشوقش است. شاعر از معشوق میخواهد که به سفر پایان دهد و بازگردد، زیرا دل و جانش با اوست. او نگران حال معشوق است و میداند که او دچار تغییراتی شده است. شاعر از او میخواهد که در این هجران نماند و برگردد تا بتوانند یکدیگر را در آغوش بگیرند و آتش هجران را خاموش کنند. در نهایت، او از خطرات ناشی از احساساتی که ممکن است در این راه بوجود آید، میترسد.
هوش مصنوعی: دوست من به سفر رفته، ای مسلمانان، دل من همراه اوست و جانم نیز با دلش است.
هوش مصنوعی: ای کسی که جان و دل مرا گرفتهای، برای خدا برگرد. تا کی باید این دوری را تحمل کنم؟
هوش مصنوعی: با همدلی و نزدیک بودن به محبوب، مدتی را در آرامش سپری کن و آتش دلتنگیات را خاموش کن.
هوش مصنوعی: میدانم که حال تو تغییر کرده و به مانند مشک و گل به چیز دیگری تبدیل شدهای.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و خوشبویی اشاره میکند. مشک که نماد عطر و خوشبوئی است، در دنیای خوشبوئی از گرد عنبر و عطر گل ترکیب شده و با لالههای سرخ تناسب دارد. به نوعی، شاعر تلاش دارد زیبایی و عطر را در دو دنیای مختلف با هم مقایسه کند و به این ترتیب حال و هوای دلپذیری را ایجاد کند.
هوش مصنوعی: هر شرایطی که باشد، مواظب باش که در مسیر درست قدم برداری و به سمت خدمت به دیگران بروی.
هوش مصنوعی: اگر بر سر راه تو مشکلی بوجود آید، با اشتیاق او را برطرف میکنم و از دل سوزان خود برایت کمک میکنم.
هوش مصنوعی: اگر خشکی دشت به تو نزدیک شود، پیش از اینکه مانع دیدت شود، باران را برایت میفرستم.
هوش مصنوعی: نمیخواهم تو را بفرستم، زیرا میترسم که این حادثه کوچک تبدیل به یک فاجعه بزرگ شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاهی، که به روز رزم از رادی
زرین نهد او به تیر در پیکان
تا کشتهٔ او ازان کفن سازد
تا خستهٔ او ازان کند درمان
بنگر به صبوح مجلس سلطان
خرم شده همچو باغ در نیسان
اقبال ندیم و بخت خدمتگر
توفیق رفیق و چرخ سعد افشان
سلطانِ معظمِ و ندیمانش
[...]
ایا در حکم تو کرده جهانبان
جهان چندان که هست آباد و ویران
وزیر شرق و غرب و صدر اسلام
پناه ملک و دین و پشت ایمان
تو را آن پیرهن پوشید دولت
[...]
ای بسا کس که دینش ویران است
ور چه کرده است خانه آبادان
شادمانم از آنکه هست مرا
دین آباد و خانه ویران
ای عشق تو داده بر جهان فرمان
درد تو گوارنده تر از درمان
پروانه ی خرمن غمت گردون
پروانه ی شمع عارضت دوران
در سایه زلف و نور رخسارت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.