گنجور

 
مسعود سعد سلمان

انیران ز پیران شنیدم چنان

که می خورد باید به رطل گران

بیارای نگار آن می مشکبوی

کزو نافه مشک یابی دهان

دل اندر کم و بیش گیتی مبند

همی دار جان را همی شادمان

که شادست و زو مملکت شاد باد

شهنشاه گیتی ملک ارسلان

به دولت جهان را جوان دارد او

که بختش جوان باد و ملکش جوان

 
 
 
فرخی سیستانی

خداوند ما شاه کشورسِتان

که نامی بدوگشت زاولستان

سر شهریاران ایران زمین

که ایران بدو گشت تازه جوان

یکی خانه کرده‌ست فرخاردیس

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه