مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۵ روزان و شبان در آن غم و تیمارم کاسرار تو را چگونه پنهان دارم دل خون شد و خون ز دیدگان می بارم بینند ز خون دل همه اسرارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از غم و درد فراوانی که به خاطر عشق و احساسات خود تجربه میکند، سخن میگوید. او به سختی میتواند رازهایش را پنهان کند و به شدت از دلشکستگی رنج میبرد، به طوری که اشکهای او آشکار کنندهی تمام اسرار درونیاش هستند.
هوش مصنوعی: در روز و شب، من در اندوه و نگرانی هستم و نمیدانم چگونه میتوانم راز تو را پنهان کنم.
هوش مصنوعی: دل من از غم و درد به شدت پریشان شده و اشکهایم چون باران از چشمانم میریزد. دیگران از این خونِ دل من، رازهای پنهان من را میبینند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من صورت تو بدیده اندر دارم
کز دیده همی برخ برش بنگارم
چندان صنما ز دیدگان خون بارم
تا صورت تو ز دیده بیرون آرم
تا جان دارم غم تو را غمخوارم
بی جان غم عشق تو بکس نسپارم
بیمارم و ناردان لبت پندارم
در بویه آبی تنت بیمارم
گر آبی و ناردان مرا بسپاری
جان و تن خویشتن بتو بسپارم
کار آنچنان که آید بگذارم
عمر آنچنان که باید بگسارم
دل را ز کار گیتی برگیرم
تن را به حکم ایزد بسپارم
چون نیستم مقیم درین گیتی
[...]
در عشق چو نار کَفته شد رخسارم
از بس که برو سرشک خونین بارم
هرگه که سرشک دیده زو بردارم
چون پرده ز ناردانه بیرون آرم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.